استراتژی را از پیکاسو بیاموزیم

آنچه باید درباره استراتٰژی و کارافرینی از پیکاسو بیاموزیم

پابلو پیکاسو یکی از پرکارترین، خلاق ترین و الهام بخش ترین هنرمندان تاریخ است. درباره او گفته اند که سرنوشتش را خودش خلق کرده و مداوما آن را بازطرح ریزی می کرده است بدون آنکه به تمسخرهای منتقدانش ذره ای توجه کند، او همیشه در حال خلق هنر بود و مانند یک کودک از حرفه اش لذت می برد. پیکاسو از جمله معدود هنرمندانی است که هم در خلق آثار هنری و هم در تجاری سازی آن در دوران حیاتش بسیار موفق بود و از این جهت راه و رسم و نوع نگاه و استراتژی او در حرفه اش می تواند آموزنده باشد، در ادامه نه بینش استراتژیک که از شیوه این هنرمند بزرگ می توان آموخت را تحلیل می کنیم

مانند یک کودک خلق کنید

هر کودکی یک هنرمند است، مهم آن است که هنرمند بماند – پیکاسو

دوران بچگی را به یاد بیاوریم، زمانی که هیچ محدودیتی برای خلاقیت خود نمی انگاشتیم.
در کودکی حتما والدینتان یک ورق کاغذ و چند مداد به شما داده اند و شما روی آن کاغذ خط خطی و کنجکاوی کودکی خود را ابراز کردید. شما در آن زمان هیچ نگرشی به “خوب” یا “بد” در هنر نداشتید مثلا مجبور نبودید داخل شکل ها را رنگ کنید اما وقتی بزرگتر شدیم معلمانمان به ما گفتند که چه کاری انجام ندهیم، آنها به ما تاکید کردند که داخل خطوط را رنگ کنیمُ آنها “قواعد” هنر را برایمان تشریح کردند

وقتی که کودک درون ما می میرد، بالغ می شویم آن زمان دیگر آنقدر خلاق نیستیم که ابتدا بودیم. پیکاسو به ما گفت که هر کودکی هنرمند است. اما چگونه می توانیم با بالا رفتن سن، هنرمند باقی بمانیم؟ اینجا مفهوم طرح ریزی استراتژی هم به عنوان یک هنر مطرح است زیرا یافتن آن تصمیم جهت ساز متمایز که می تواند ما را نسبت به دیگران برتری دهد، قطعا خلاقیت زیادی می خواهد به شرطی که این خلاقیت بعد از دوران کودکی نمرده باشد!
اما پیشنهاد پیکاسو چیست؟ قوانینی که دیگران به ما تحمیل می کنند را فراموش کنیم. در عوض، سعی کنیم فقط بازی کنیم و لذت ببریم. درونیات خود را در قالب ارزش های پیشنهادی حرفه یا محصولمان بیان کنیم، بدون اینکه مثل یک سانسورچی درونی دایم به خودمان بگوییم که باید خلاف آن را انجام دهیم. لزوما اصراری به دریافت بازخورد از آنها درباره تصمیم استراتژیک خود نداشته باشیم همانطور که یک کودک در مورد هنر خود نیازی به تایید دیگران ندارد. آنها هنر را به خاطر آن خلق می کنند که سرگرم کننده است.

ایده های خوب را بدزدید

دو ویرایش از یک نقل قول به پیکاسو نسبت داده شده است:

“هنرمندان خوب کپی می کنند، هنرمندان بزرگ می دزدند.”
«هنرمندان بد کپی می کنند. هنرمندان خوب دزدی می کنند.»

برای من، مفهوم نقل قول مهم است است: بهترین ایده ها را از کسانی که قبل از شما آمده اند یاد بگیرید بگیرید. اما به سادگی و خط به خط آن را تقلید نکنید. در عوض با خلاقیت تصمیم استراتژیک یا محصول خود را به چیزی جدید تبدیل کنید.

بدون الهام گرفتن از دیگران چیزی به نام “اصیل” بودن وجود ندارد. همه ما مجموعه ای از تجربیاتی هستیم که در زندگیمان اتفاق افتاده و همه آنها در جامعه تحقق پیدا کرده است پس ما بخشی از جامعه هستیم هنگامی که عکاسی را شروع می کنیم، باید جنبه های فنی اساسی، در مورد نوردهی، سایه و روشن و کادربندی را بیاموزیم. وقتی نقاشی را شروع می کنیم، باید یاد بگیریم که چگونه مانند استادان نقاشی بکشیم. وقتی موسیقی را شروع می کنیم، یاد می گیریم که چگونه نت های خود را بنوازیم و وقتی استراتژی می خوانیم یاد می گیریم که چگونه سازمان را تحلیل کنیم و انتخاب های تحول آفرین برای غلبه بر آنها بیابیم وقتی طرح ریزی محصول می خوانیم می فهمیم که چگونه باید ارزش پیشنهادیم تمایزی را خلق کنیم

با این حال، اگر می‌خواهید اثری واقعاً بدیع خلق کنید که بیانگر خودتان باشد، تا حد امکان از منابع الهام بگیرید. اما سپس، ببینید چگونه می توانید الهامات خود را به آن اضافه کنید. ببینید چگونه می توانید یک اثر هنری هنری یا یک ایده یا استراتژی مربوط به گذشته را با یافته ها و خلاقیت های خود ترکیب کنید و تفسیرتان را به آن اضافه کنید.

همیشه از خود بپرسید، “چیز جدید دیگری هم هست که من بتوانم روی میز بیاورم؟”

یک عکاس از عکاسان چیره دست در گذشته الهام می گیرد، اما از پیشرفت های فناوری جدید برای ایجاد نوع جدیدی از تصویر استفاده می کند که الهام بخش مخاطبان معاصر باشد مفهوم استراتژی نیز چنین است باید از سازمان های مشابه بیاموزیم اما تقلید نکنیم بلکه نوآوری هایمان را به آن بیافزاییم

بدون اقدام موفق نخواهید شد

اقدام کلید بنیادی موفقیت است ( پیکاسیو )

اغلب ما ایده های بسیار خوبی داریم، این ایده ها را با دوستان، خانواده و تخیلات خودمان به اشتراک می گذاریم.

اما متاسفانه به ندرت آنها را عملی می کنیم

پیکاسو می‌گوید: «عمل کلید اساسی همه موفقیت‌ها است». منطقی است. اگر نقاش یا هنرمند هستید، بدون خلق هنر نمی توانید «موفق» شوید. به طور مشابه، اگر شما یک عکاس هستید، نمی‌توانید بدون کلیک کردن روی شاتر، عکس‌های «موفق» بسازید و بالاتر از همه اینها اگر یک استراتژیست یا کارافرین هستید هرگز بدون عملی کردن ایده ها به جایی نمی رسید، این واقعیت دیگر بدیهی شده است که آنچه یک کارافرین را از دیگران متمایز می سازید، ریسک پذیری او در عملی کردن ایده هایش است، مخاطره و عمل کردن کلید بنیادی موفقیت است، استراتژیست ها هم باید پوست در بازی داشته باشند یعنی عواقب موفقیت یا خطر آنچه که به دیگران مشاوره می دهند را بپذیرند و این مهم آنها را وارد وادی عمل گرایی می کند.

آنچه که دارید را به کار ببرید

من اگر قرمز نداشته باشم، از آبی استفاده می کنم!

پیکاسو به خاطر گذراندن مراحل خاصی شناخته شده بود – دوره هایی بودند که او فقط با رنگ خاصی نقاشی می کرد. به عنوان مثال، در طول “دوره آبی” پیکاسو (Período Azul) او فقط نقاشی های تک رنگ با رنگ های سرد آبی/آبی-سبز می ساخت. این نقاشی‌ها در تم بد خلقی و مالیخولیایی بودند.

سپس برخلاف این دوره، پیکاسو «دوره رز» (1904 تا 1906) را پذیرفت که در آن فقط از رنگ‌های نارنجی و صورتی استفاده می‌کرد که بسیار گرم‌تر و از نظر روحی زنده بودند.

وقتی از او پرسیدند چرا این کار را می کنی؟ گفت که این ها تنها رنگ‌هایی بودند که من در آن زمان داشتم!

بینشی که من آن را در این باره عالی یافتم این است که پیکاسو چه خوب نشان می دهد که برای ایجاد یک هنر عالی به تعداد کمی رنگ در پالت خود نیاز دارید.
این یک بینش استراتژیک مهم است، فراهم آوری قوت های زیاد چندان راهگشا نیست بلکه وجود چند مزیت رقابتی پایدار که بتوان بر آن تکیه و تمرکز کرد، کلید موفقیت خواهد بود.

واقعیت خودتان را بکشید

“دنیا معنی خاصی ندارد، پس چرا باید آن را بکشم؟” – پیکاسو

هنرمند بودن یعنی خلق دنیایی که می‌خواهی ببینی. به این معنی است که آنچه را که در بیرون از واقعیت می بینید را هم به دیگران نیز نشان دهید.

اینکه پیکاسو تنها یک هنرمند انتزاعی است، اشتباهی متداول است زیرا او قبل از آنکه به نقاشی تصاویر حماسی در مکتب کوبیسم خود بپردازد، یک نقاش رئالیست بسیار مسلط بود

اما چیزی که من آن را در مورد کارهای او دوست دارم این است که آنها احساسات، سردرگمی و هرج و مرج واقعیت را برمی انگیزند. آنها واقعیت را مانند یک حقیقت کامل و متناسب درون جعبه گذاشته شده نشان نمی دهند بلکه در عوض، پیکاسو علیه جعبه‌هایی که هنرمندان دیگر در آن گیر کرده بودند شورش کرد و نسخه‌هایی از واقعیت جدید را ساخت.
این بینش با استراتژی اقیانوس آبی بسیار سازگار است، استراتژیست ها و کارافرینان به جای آنکه در چمبره رقابت گرفتار بیایند، بهتر است آقیانوسی آبی بدون رقیب با ارزش های پیشنهادی جدید خلق کنند. بی شک هم از لحاظ سودآوری و درامد و هم از حیث پایداری کسب و کار، استراتژی اقیانوس آبی با هیچ گونه دیگری از راهبردهای رقابتی قابل مقایسه نیست!

آنچه غیر ضروری است را حذف کنید

هنر حذف چیزهای غیر ضروری است.” – پیکاسو

هرچه بیشتر هنرمندان را مطالعه می‌کنم، بیشتر متوجه می‌شوم که چگونه هنر بیشتر در مورد تفریق و حذف موارد غیرضروری و زائد است – تا اضافه کردن.

یکی از نمونه‌های خوب روش کاری پیکاسو، دیدن مطالعات او در مورد «ساختار گاو نر» بود. می بینید که چگونه او با یک شکل واقع گرایانه از یک گاو نر شروع به کار کرد، و به کم کردن آن ادامه داد، تا اینکه آنچه که «جوهره» گاو نر می دانست باقی ماند.

هنرمندان بزرگ این کار را انجام می دهند. هنگامی که صحبت از فلسفه طراحی استیو جابز می شود، او همیشه وسواس زیادی به حذف موارد غیرضروری داشت – حذف دکمه ها، افزودن های گیج کننده در رابط کاربری و پیچیدگی.

استادان ذن و تائوئیست نیز این را گفتند – استاد شدن به این معناست که هر روز یک چیز زائد را از بین ببریم، نه افزودن یک چیز در روز.
در استراتژی هم این مفهوم بسیار عمیق و پر کاربرد است، چنانکه گفته اند، استراتژی بیش از آنکه درباره “چه باید بکنیم” باشد، در باره آن چیزهایی است که “نباید انجام دهیم”

از خودتان کپی نکنید!

کپی کردن از دیگران ضروری است، اما کپی کردن از خود رقت انگیز است.» – پیکاسو

اگر می خواهید به عنوان یک هنرمند سرحال بمانید، باید از کپی برداری مکرر از خودتان اجتناب کنید. این همان چیزی است که منجر به رکود می شود.

اگر بدنساز هستید، می‌خواهید شدت تمرین خود را افزایش دهید باید یا به تکرارهای بیشتر یا وزنه های سنگین تر فکر کنید! اگر هنرمند هستید و می خواهید توانایی های خلاقانه خود را گسترش دهید، باید کارهای جدیدی خلق کنید که حداقل کمی متفاوت از کارهای قبلی باشند.

من احساس می‌کنم این چیزی است که می‌تواند به ما کمک کند تا در تمام طول زندگی با انگیزه بمانیم. پیکاسو در زندگی هنری خود تحولات مختلفی را پشت سر گذاشت. هر زمان که از خود احساس رضایت می کرد، سبکش را کاملاً تغییر می داد. او مخاطبانش را در خماری حدس زدن شیوه های جدیدش نگه می داشت – آنها هرگز نمی دانستند نقاشی یا قطعه بعدی او به چه شکل خواهد بود.

پیکاسو در طول زندگی حرفه ای اش انواع مختلفی از سبک ها را تجربه کرد. اگرچه او بیشتر به خاطر نقاشی شهرت داشت، اما شعر، عکاسی، مجسمه‌سازی و دیگر اشکال هنری را هم تجربه کرد. او همواره مرزهایش را گسترش می داد تا خودش را به روش‌های خلاقانه‌ و متفاوت تری بیان کند.

پیکاسو با بیان خطرات «موفقیت» در هنر می گوید: هنگامی که احساس می کنیم “موفق” هستیم – از نوآوری دست می کشیم:

“موفقیت خطرناک است. فرد شروع به کپی کردن از خود می کند و کپی کردن از خود خطرناک تر از کپی کردن از دیگران است و منجر به عقیمی می شود.» – پیکاسو

خلاقیتت را بفروش نه آثارت را

«هنرمند کسی است که آنچه را که شما می توانید بفروشید نقاشی می کنداما هنرمند خوب کسی است که آنچه را که نقاشی می‌کند خودش می تواند بفروشد.» – پیکاسو

مشکل بزرگ دیگری که هنرمندان با آن دست به گریبان هستند آن است که سعی می‌کنند هنری خلق کنند که مخاطب را راضی کند تا بتوانند آن را بفروشند.

پیکاسو برعکس آن را به ما می آموزد: هنرمند بزرگ کسی است که خود و آنچه را که نقاشی می کند می فروشد.

ما به عنوان انسان می خواهیم مورد محبت، قدردانی و حمایت دیگران باشیم. به عنوان عکاس، ما می خواهیم تصاویری بسازیم که مورد تحسین دیگران قرار گیرند.

اما تفاوت بین متوسط بودن و عالی بودن در این است – هنرمندان بزرگ به دیدگاه منحصر به فرد خود پایبند هستند. آنها سازش نمی کنند.ممکن است کار آنها به این اندازه مورد قدردانی قرار نگیرد، اما آنها متوجه می شوند که گروه کوچکی از مردم کارشان را به شدت دوست دارند. و این چیزی است که آنها را موفق می کند – آنها به خودشان وفادار می مانند.

حسین نوریان مشاور مدیریت استراتژیک