تحلیل استراتژی،ماتریس BCG، ماتریس آنسوف، پنج نیروی رقابتی پورتر، ماتریس ADL ، متد DPM، تکنیک SWOT، تکنیک Customer Journey، ماتریس Familiarity Matrix، ماتریس Directional Policy، تحلیل افق های سه گانه، Three Horizons حسین نوریان، مشاور مدیریت استراتژیک، مدرس مدیریت استراتژیک

پنجاه تکنیک تحلیل استراتژیک

۱-      https://qph.is.quoracdn.net/main-qimg-2d743fc8cfad32ebe5fdf5d5b95f690a?convert_to_webp=trueتحلیل SWOT:

 

SWOT تکنیکی ساختیافته برای شناخت و تحلیل ابعاد داخلی و محیطی سازمان است که از آن می توان به عنوان پرکاربرد ترین ابزار تحلیل استراتژیک نام برد. در این تکنیک بعد داخلی سازمان شامل ضعف ها و قوت ها و بعد خارجی آن شامل تهدیدات و فرصت ها مورد بررسی قرار می گیرد. .باید توجه داشت که اگرچه این  تکنیک مقبولیت زیادی دارد اما بیشتر برای شناخت و جمع آوری ویژگی های سازمان کاربرد دارد و نمی توان از آن به تنهایی برای راهبردگذاری استفاده کرد. نتایج تحلیل SWOT در ماتریس های TOWS وزن دهی و رتبه بندی می گردد که می تواند تحلیلی جامع برای  تدوین راهبردهای سازمان به شمار آید

سطح پیچیدگی: ساده

 

 

۲-      چارچوب تحلیلی ساختار،رفتار و بازدهی (SPC Frame Work ; Structure, Conduct, Performance ):

 

این تکنیک که توسط Edward Masonمدرس مدیریت استراتژیک در دانشگاه هاروارد ابداع شده یکی از ابزارهای اصلی تحلیل استراتژیک در گروه مشاوران مکنزی است. در این تحلیل روابط متقابل بین سه بعد ساختار بازار ( رشد، میزان تقاضا و ... ) ، رفتار متعاملین ( قیمت گذاری، ایجاد تمایز و ...) و میزان بازدهی صنعت و هریک از تولیدکنندگان تحلیل می گردد. در این متد همچنین تاثیر شوک های وارد شده به بازار و نحوه اثرگذاری استراتژی های متعاملین بر بازار بررسی می شود. این تکنیک می تواند اطلاعات نسبتا دقیقی را برای پیش بینی آینده بازار صنایع ایجاد نماید.

سطح پیچیدگی: متوسط

 

۳-      ماتریس ADL :

 

از این تکنیک برای تحلیل نحوه راهبردگذاردی بر اساس ویژگی های بلوغ صنعت ( منحنی عمر محصول ) و میزان مزیت رقابتی استفاده می گردد. در هر یک از سلول های ماتریس ADL ، سیاست هایی برای مواجهه با محصول و بازار بر اساس جایگاه محصول در چرخه عمر آن و میزان مزیت رقابتی تولید کننده پیشنهاد گردیده است.

مقیاس بلوغ صنعت در این مدل ( نوزادی، رشد، بلوغ و پیری) و مقیاس جایگاه رقابتی ( ضعیف،قابل دفاع، مساعد، قوی، و غالب ) می باشد

سطح پیچیدگی: متوسط 

    ۴-تحلیل پنج نیروی رقابتی مایکل پورتر (Porter’s Five Competitive Forces):

 

این مدل تحلیلی که توسط پروفسور مایکل پورتر ابداع گردیده و در کتاب استراتژی های رقابتی شرح داده شده است، شدت فضای رقابتی را بر اساس پنج نیروی قدرت چانه زنی مشتری، قدرت چانه زنی تامین کنندگان، تهدید تازه واردها، تهدید محصول جایگزین و رقابت شرکت های موجود در صنعت بررسی می نماید. اخیرا نیروی دیگری با عنوان تاثیر محصول مکمل نیز برای اضافه شدن به این چهارچوب پیشنهاد شده است. این چهارچوب توانسته جایگاه ممتازی را در تحلیل های رقابتی به خود اتخاذ دهد اما از آنجا که فرضیات این مدل مبتنی بر بازارهای کامل و رقابتی است و در آن کمتر به مقوله گریز از رقابت و تاثیر زنجیره تامین پرداخته شده است مورد انتقاد برخی از تحلیل گران قرار گرفته است. با این حال به نظر می رسد ابعاد این مدل از حیث جامعیت منحصر به فرد باشد و مهمترین مرجع تحلیل فضای رقابتی برای یک صنعت به حساب آید.

سطح پیچیدگی: ساده

۵-تحلیل منحنی های هزینه صنعت(Industry Cost Curves):

 

با استفاده از این مدل تحلیل گران می توانند با به کارگیری منحنی های تامین، میزان سرمایه گذاری در صنعت، تعطیلی واحدها و تغییرات قیمت برای محصولات را پیش بینی نمایند. در این مدل نحوه اثر میزان سرمایه گذاری بر روی ظرفیت و میزان تقاضا بر قیمت محصولات و خروج تولید کنندگان کم بهره ور پیش بینی می گردد.

سطح پیچیدگی: پیچیده

۶- ماتریس ارزیابی موقعیت و اقدام استراتژیک

(Strategic Position & Action Evaluation Matrix; SPACE):

 

http://www.maxi-pedia.com/web_files/images/SPACE_matrix_example.pngماتریس SPACE تکنیک با ارزشی برای تحلیل وضعیت رقابتی یک شرکت است. در این روش دو بعد داخلی قدرت مالی و مزیت رقابتی و دو بعد  خارجی قدرت صنعت ( بازار ) و ثبات محیطی مورد توجه قرار گرفته و بر اساس آن استراتژی رقابتی آن بنگاه تحلیل می گردد. در این ماتریس محور عمودی بعد داخلی و محور افقی بعد محیطی کسب و کار را تجسم می نماید. برای استفاده از این ماتریس از تعدادی از ویژگی ها که بتواند معرف قدرت صنعت، ثبات محیط، قدرت مالی و مزیت رقابتی باشد استفاده شده و به هر یک وزن و نمره اختصاص داده می شود ( مثبت برای مشخصه های قدرت مالی و توان صنعت و منفی برای مزیت رقابتی و ثبات محیط ) سپس نمرات مندرج برای هر محور جمع شده و در ماتریس نقطه یابی می گردد. محل نقطعه تحلیلی بر روی نمودار بیان گر یکی از چهار رویکرد استراتژیک، تهاجمی، رقابتی، محافظه کارانه و تدافعی خواهد بود که هر کدام از این چهار رویکرد نیز به چند استراتژی مواجهه با بازار قابل تقسیم بندی خواهد بود.

سطح پیچیدگی: متوسط

۷-تحلیل محیط با الگوی PEST :

 

تحلیل PEST یک متد شناخته شده برای شناخت و ارزیابی محیطی است که صنعت درون آن به فعالیت می پردازد. تحلیل محیطی بر اساس روش PEST یکی از اولین تحلیل های استراتژیکی است که سازمان ها در مرحله گرداوری تهدیدها و فرصت های محیط انجام می دهند. از نتایج تحلیل PEST می توان در آنالیز SWOT استفاده کرد و مزیت به کارگیری این  این روش در این است که تحلیل گر می تواند اطمینان یابد هیچ یک از ابعاد محیط در تحلیل او فراموش نشده است. این تکنیک ابعاد سیاسی(Political)، اقتصادی (Economical)، اجتماعی (Social) و فنآوری (Technological) را به عنوان مشخصه های محیطی بررسی می نماید. با توجه به ویژگی های محیطی کسب و کار امروز، این تحلیل به تحلیل PESTEL نیز گسترش یافته که شامل اضافه شدن ابعاد زیست محیطی (Environmental/Ecological)، قانونی (legal) و اخلاقی (Ethical) است. برای تحلیل PEST چک لیست های متعددی مانند این تصویر تدوین گردیده که می تواند مورد استفاده تحلیل گران استراتژیک قرار گیرد.

سطح پیچیدگی: ساده

https://wcs.smartdraw.com/pest-analysis/img/pest-analysis-diagram.jpg?bn=1510011140

۸-تحلیل اندازه و سهم بازار (Market Size and Market Share Analysis):

 

با استفاده از این مدل تحلیلی نسبتا ساده که توسط مدرسه مدیریت هاروارد ابداع گردیده است، بر اساس نتایج اندک تحقیقات بازار مانند میزان مصرف کالا در بازار، تعداد خریداران بالقوه و رفتار مصرف، می توان با دقت مناسبی پتانسیل بازار، اندازه بازار، سهم بنگاه در بازار و پیش بینی امکان رشد شرکت در بازار را تحلیل نمود. شاخص هایی که این تکنیک برای تحلیل گران استراتژی فراهم می نماید شامل موارد زیر است

  • شاخص نفوذ در بازار
  • شاخص نفوذ در بازار بر مبنای رفتار مصرف کننده
  • سهم بازار کل
  • سهم بازار بر مبنای رفتار مصرف کننده و تمایزات قیمت
  • پیش بینی رشد بازار
  • پیش بینی امکان رشد شرکت در بازار

سطح پیچیدگی : متوسط

۹-تحلیل ارزش چرخه عمر (Customer Life Time Value Analysis):

 

از این تحلیل برای اندازه گیری میزان ارزش حاصل از مشتری در طول چرخه زندگی آن استفاده می گردد. این تحلیل عمدتا توسط بنگاه های خرده فروشی و برای تحلیل مقایسه ای میان هزینه های کسب مشتری جدید و ارزش حاصله از فروش به مشتریان جدید و محاسبه نقطه بهینه آن استفاده می گردد. همچنین از این تکنیک برای تحلیل میزان تفاوت ارزش آفرینی میان انواع مشتریان استفاده می شود که با نتایج آن می توان سیاست های تبلیغی و ترویجی را برای هر دسته از مشتریان به صورت بهینه مشخص نمود. در اینفوگراف های زیر نحوه محاسبه CLV شرح داده شده است.

سطح پیچیگی: متوسط

۱۰-منحنی عرضه و تقاضا

(Supply and Demand Curves):

در اقتصاد خرد، از منحنی های عرضه و تقاضا برای محاسبه قیمت رقابتی در بازار استفاده می شود. به صورت ساده می توان گفت بر اساس این مدل، قیمت یک کالا در بازار به صورت مستمر تغییر می نماید، تا جایی که در یک قیمت خاص، میزان تقاضای مصرف کنندگان با میزان تولید شده توسط بنگاه ها برابر گردد.

سطح پیچیدگی: پیچیده

۱۱- نقشه گشت و گذار مشتری (Customer Journey Map):

از این تکنیک برای تحلیل تجارب ناشی از مشتری (Customer Experiences) استفاده می شود . این نقشه برای مدیران شرکت این امکان را فراهم می سازد تا از دیدگاه مشتری، نحوه مواجه با شرکت و محصولات و خدمات آن را تحلیل نمایند. در این تحلیل برای مدیران مشخص می شود که انتظارات مشتری در هر نوع تعامل با شرکت چیست و به چه شکل و میزان به این انتظارات پاسخ داده می شود و این تحلیل، نتایج کاملا روشنی را از میزان فاصله میان انتظارات و ارزش دریافتی مشتری فراهم می سازد. برای ترسیم این نقشه، تمامی حوزه های تماس مشتری  با سازمان و همه مراحل رفتار مصرف کننده (آگاهی،جست و جو، خرید و..) بررسی شده و فاصله میان انتظارات و ارزش دریافتی مشتری اندازه گیری می گردد. برای انجام این اندازه گیری چند پارامتر  شامل موارد زیر بررسی می گردد

اقدام (Action) : در این مرحله از تماس مشتری با سازمان، او چه اقدامی انجام می دهد و عکس العمل آنها برای مواجهه با قدم بعدی چیست

انگیزه (Motivation) :انگیزه مشتری برای ایجاد تماس با سازمان در مرحله بعدی چیست؟ چه احساسی دارد و چه چیزی برایش مهم است

سوالات ذهنی (Questions): چه عدم اطمینان ها و چه سوالات ذهنی برای مشتری وجود دارد که او را از قدم بعدی ارتباط با سازمان باز دارد

موانع (Barriers) : چه موانعی وجود دارد که مشتری را از ادامه مسیر همراهی با سازمان باز می دارد ( قیمت،ساختار، فرایندو ... )

سطح پیچیدگی: ساده

۱۲-تحلیل زنجیره ارزش (Value Chain Analysis):

http://cdn2.businesssetfree.com/wp-content/uploads/2013/09/Porters-Value-Chain-e1379298719516.png?3d1de4متد تحلیل زنجیره ارزش در سال ۱۹۸۵ توسط مایکل پورتر و در پاسخ به انتقاداتی به مدل پنج نیروی رقابتی که آن را فاقد روش پیشنهادی برای استفاده از قابلیت های داخلی برای تاثیر گذاری بر محیط می دانستند، ابداع گردید. از این مدل برای دسته بندی و فهم دقیق قابلیت های سازمانی استفاده می شود. شاید بتوان گفت این مدل یکی از اولین الگوها در نگرش فرایندگرا به سازمان را ایجاد می نماید، مایکل پورتر در این مدل با ایجاد تفکیک میان فرایندهای زنجیره ارزش و فرایندهای پشتیبانی، تمرکز سازمان را بر نحوه ارزش آفرینی برای مشتریان جلب نموده است. تحلیل گران استراتژیک بر این باورند که سازمان ها با تمرکز بر زنجیره ارزش  آفرینی معرفی شده در این مدل می توانند قابلیت های لازم برای رقابت در بازار را فراهم سازند. هم اکنون از این تکنیک بیشتر برای تحلیل داخلی و شناخت ضعف ها و قوت های سازمان در زنجیره ارزش استفاده می گردد. البته باید توجه داشت در این مدل به دلیل قدیمی بودن آن توجهی به فرایندهای کلیدی جدید مانند فن آوری اطلاعات و برخی دیگر از سرمایه های سازمانی مانند فرهنگ سازمانی، سبک رهبری و ... نگردیده است. لذا برای انجام تحلیل داخلی باید از تکنیک های تکمیلی دیگر به همراه تحلیل زنجیره ارزش پورتر استفاده نمود.

سطح پیچیدگی: ساده

 

۱۳-تحلیل افق های سه گانه (Three Horizons):

این تحلیل بیشتر توسط گروه مشاوران مکنزی استفاده می گردد و برای سازمان ساختاری را ایجاد می کند تا با استفاده از آن فرصت های بالقوه رشد  پایدار سازمانی در آینده نزدیک و دور را بدون کاهش بازدهی در وضعیت جاری تحلیل و برنامه ریزی نمایند. به عبارت دیگر هدف بیان شده برای این مدل، وصل کردن قابلیت های امروز به فرصت های آینده است به گونه ای که فرایندهای تحقیق و توسعه و نوآوری سازمان با فرایندهای جاری یکپارچه بشود و از ایزوله شدن آنها جلوگیری گردد. این مدل اولین بار در کتاب "کیمیای رشد" معرفی گردیده است. بر اساس این تکنیک تحلیلی  افق اول زمانی  مربوط  به وضعیت جاری است که شرکت ها باید مزیت رقابتی خود را شناخته و بر مبنای آن  برای دستیابی به سود و جریان نقدینگی بالا تلاش نمایند. برای افق دوم که آینده کوتاه مدت را در بر می گیرد، سازمان ها می بایست فرصت های محیطی نوظهور را تحلیل نموده و سوددهی قابل اطمینانی را بر اساس آن رقم زنند طبیعتا در افق دوم از آن دسته از ایده های کارآفرینانه بیشتر استقبال می گردد که ریسک پذیری بهره برداری از آنها کمتر ارزیابی گردد.. و دستیابی به موفقیت از طریق سرمایه بر روی آنها محتمل است. افق سوم مربوط به ایده هایی برای آینده است که رشد پایدار سازمان را به همراه خواهد داشت اما در حال حاضر درجه ابهام و ریسک پذیری سرمایه گذاری بر روی آنها زیاد ارزیابی می گردد. بر اساس این تکنیک شرکت ها در افق سوم بر اساس تکنیک های آینده پژوهی فرصت هایی را پیش بینی و  اقداماتی پله پله و مستمر ( مانند تحقیق و توسعه، انجام پروژه های پایلوت و ...) را برای دستیابی به آن تعریف می کنند. در تکنیک افق های سه گانه مقاطع زمانی تعیین شده برای هر افق دقیق نیست و به وضعیت محیطی کسب و کار آن صنعت بستگی دارد اما در این روش، همزمانی برنامه ریزی برای هر سه افق مورد تاکید قرار گرفته است. این مدل سازمان را به صورت اتاقی فرض می کنند که هر سه صدای "صدای امروز" ، "صدای کارافرینی" و "صدای آرزو" در آن شنیده شود.

سطح پیچیدگی: ساده

three-horizons-18-sept-2013-basic-introduction-9-638.jpg

۱۴- ماتریس سیاست های جهت دهی (Directional Policy Matrix):http://images.slideplayer.com/18/6083436/slides/slide_36.jpg

پیچیدگی شیرین استراتژی در آن است که استراتژیست باید از بین دو یا چند گزینه جذاب یکی را انتخاب نماید. یکی از تحلیل های مهم استراتژیک بازار تصمیم گیری نحوه مواجهه تاکتیکال با بخش بندی های مختلف بازار از حیث جذابیت آنها است. ماتریس DPM دو بعد جذابیت بازار و قابلیت های سازمانی شرکت را در نظر گرفته و تاکتیک های مواجهه با هر خانه از تقسیم بندی به عمل آمده را پیشنهاد می دهد. در روش DPM جذابیت بازار بر اساس معیارهای رشد و اندازه و قابلیت های سازمانی در مقایسه با سایر رقبا ارزش گذاری می گردد. معیارهای جذابیت قسمت های (Segments) بازار بر اساس مولفه های اندازه، نرخ رشد، حاشیه سود، قدرت تامین آتی و شدت رقابت بر روی سیاست هایی تبلیغی و تروجی تعیین می گردد. و پارامتر های ارزش گذاری قابلیت های سازمانی در این روش شامل مواردی مانند قابلیت های رقابتی بنگاه، میزان دسترسی به کانال های توزیع ، قدرت و قامت برند سازمانی در دید هر قسمت از بازار خواهد بود. در تکنیک DPM پس از ارزش گذاری و وزن دهی  هر یک از پارامترها، وضعیت شرکت در هر
قسمت از بازار بر اساس دو بعد جذابیت بازار و قابلیت بنگاه تعیین شده و در ماتریس DPM نقطه گذاری می گردد. ماتریس  DPM برای هر یک از خانه هایش ، سیاست مواجه آتی را با آن قسمت از بازار پیشنهاد داده است که شامل رهبری بازار، تلاش بیشتر، رهبری رشد، خروج تدریجی و ... خواهد بود

سطح پیچیدگی : متوسط

۱۵-ماتریس گروه مشاوران بوستون (Boston Consulting Group Matrix):

http://m.c.lnkd.licdn.com/mpr/mpr/p/6/005/0a9/277/2ed44e5.jpgاز تحلیل ماتریس گروه مشاوران بوستون برای مدیریت سبد محصولات و خدمات شرکت و سیاست مواجهه با آنها بر اساس ویژگی های بازار استفاده می گردد. بر اساس این تکنیک، تحلیل بازار بر اساس دو پارامتر رشد بازار و سهم محصول یا خدمت در بازار انجام می شود و پس از آن موقعیت هر یک از محصولات/خدمات بر اساس جایگاهشان در این دو مولفه مشخص و سیاست مواجه آتی با آن محصول یا خدمت تعیین می گردد. سیاست های مواجهه با  محصولات در این روش به گونه ای تعیین شده است که برخی از آنها در سبد محصولات نقش به وجود آورنده نقدینگی لازم برای محصولات آتی را فراهم سازند و برخی دیگر که از موقعیت رشد مناسبی برخوردار است، درامد و سوددهی آتی سازمان را تضمین نماید. آنگونه که در این ماتریس نشان داده شده است، آن دسته از محصولات که بازارشان از رشد مناسبی برخوردار است و سهم شرکت نیز در بازار زیاد است، نقش ستاره هایی  را ایفا می کنند که سازمان باید مزیت های رقابتی خود را بر اساس آنها طرح ریزی نماید. آن دسته از محصولات که منحنی رشدشان روند کاهشی را طی می کند اما سهم بازار شرکت برای آنها هنوز زیاد است گاوهای شیردهی هستند که جهت تامین منابع مالی سرمایه گذاری بر روی محصولات و خدمات جدید به کار گرفته می شوند. در شرایطی که هم رشد بازار و هم سهم سازمان از آن کم است هم روشن خواهد بود که رها کردن دفعی و تدیجی سیاست مطلوب است اما در مواردی که رشد بازار مطلوب اما سهم بازار کم است، بنگاه اقتصادی با علامت سوال راجع به انتخاب سیاست درست مواجه خواهد بود که می تواند شامل سرمایه گذاری برای افزایش مزیت رقابتی و در اختیار گرفت سهم بیشتر از بازار باشد. ماتریس BCG به دلایل زیر مورد نقد قرار گرفته است:

فرض این مدل بر آن است که بازارها یا بزرگ یا کوچک هستند و بازارهای متوسط نادیده گرفته شده است. مفهوم بازار در این مدل به روشنی بیان نشده است، سهم بازار زیاد همیشه و لزوما منجر به کسب سود بالا نمی شود زیرا نگهداری سهم بازار زیاد در بسیاری از موارد مستلزم هزینه های گزاف است، در برخی از موارد سگ ها منجر به ایجاد مزیت رقابتی برای سازمان می گردد.. این نمودار چهارخانه ای بسیار ساده مجسم شده است.

میزان پیچیدگی : ساده

 

۱۶-ماتریس استراتژی رشد آنسوف

 Ansoff Growth Strategy Matrix):

ماتریس آنسفماتریس آنسوف برای تحلیل حوزه های رشد سازمان در بازارها و محصولات مختلف به کار می رود. فرض این تحلیل این است که سازمان بر اساس بررسی های پیشین استراتژی رشد را انتخاب کرده است و حال می خواهد حوزه های مناسب برای هدف گذاری در آن را بررسی نماید.

http://www.timeanalyzer.com/lib/ansoff3.gifاین ماتریس اولین بار در نشریه کسب و کار هاروارد در سال ۱۹۵۷ مطرح گردید و از جمله مدل های تحلیلی قدیمی به شمار می رود. این تکنیک هر یک از مولفه های محصول و بازار را به دو حالت موجود و فعلی تقسیم می نماید. طیعتا سیاست سازمان بر اساس چهار خانه به وجود آمده این موارد خواهد بود. توسعه بازار برای ارائه محصول فعلی در بازار جدید، نفوذ در بازار برای ارائه محصول فعلی در بازار موجود، توسعه محصول برای ارائه محصول موجود در بازار جدید و تنوع بخشی برای ارائه محصول جدید در بازار جدید . طبیعتا از میان استراتژی های فوق، راهبرد نفوذ در بازار با کمترین ریسک پذیری و استراتژی تنوع بخشی با بیشترین ریسک پذیری و نیاز به سرمایه گذاری مواجه است

امکانات استراتژی توسعه بازار: افزایش و تنوع بخشی به کانال های توزیع، تمرکز بر حوزه های چغرافیایی دیگر، تمرکز بر انواغ دیگر مشتریان و مصرف کنندگان

امکانات استراتژی تنوع بخشی : تنوع هگون، تنوع غیر همگون، تنوع مختلط

امکانات نفوذ در بازار : سیاست های تبلیغی و ترویجی، افزایش بهره وری کانال های توزیع و فرایند فروش، ادغام افقی با رقبا

 

امکانات توسعه محصول: تولید محصولات با ارزش پیشنهادی متفاوت و متنوع،تولید محصولات جایگزین و مکمل

در برخی از مدل های جدید، ماتریس آنسوف از ماتریس چهارخانه ای به ماتریس نه خانه توسعه یافته است. در این حالت بازار به سه حالت موجود، گسترش یافته و جدید و محصول به سه حالت موجود، تغییر یافته و جدید تقسیم بندی می شود. ماتریس نه خانه به استراتژی های رشد تنوع بیشتری می دهد.

تحلیل ماتریس آنسوف برای بازارهای کامل و رقابتی کاربرد دارد. ضمن اینکه این مدل به سایر سیاست های رشد سود، شامل کاهش هزینه ها، کوچک و چابک سازمان توجهی نکرده است.

سطج پیچیدگی: ساده

 

۱۷-ماتریس هم خانوادگی (Familiarity Matrix):

از تکنیک ماتریس هم خانوادگی برای تحلیل نحوه مواجهه با انواع بازار بر حسب میزان آشنایی سازمان با آن از یک سو و میزان تسلط بر تکنولوژی مورد نیاز برای تولید و ارائه محصول از سوی دیگر ، استفاده می گردد. هدف از این تحلیل کاهش ریسک پذیری مواجهه با بازارهای ناشناخته و تکنولوژی های جدید است. در این ماتریس بازار به سه حالت اصلی ( بازاری که کاملا از آن شناخت داریم )، هم خانواده جدید ( بازاری که با آن آشنایی نسبی داریم) و بازار غیر هم خانواده ( که راجع به آن از اطلاعات و آگاهی های لازم برخوردار نیستیم ) تقسیم بندی شده است. تکنولوژی های تولید محصول نیز به همان سه دسته عضو خانواده ، هم خانواده جدید و غیر هم خانواده تقسیم می گردد. بر اسای موقیت سازمان در هر یک از نه خانه این ماتریس، استراتژی هایی به منظور موفقیت و کاهش ریسک به شرح مندرج در ماتریس پیشنهاد گردیده است. که ایجاد مشارکت ها و اتحاد های استراتژیک،تولید داخلی، ادغام و .. از جمله آنها است

سطح پیچیدگی : متوسط

http://www.mbaknol.com/wp-content/uploads/2012/02/familiarity-matrix-mbaknol.jpgاستفاده از مطالب فوق تنها با ذکر منبع مجاز است

در صورت نیاز به اطلاعات بیشتر یا آموزش تکنیک های تحلیل استراتژیک، با ایمیلhossein.nourian@gmail.com تماس حاصل نمایید.