استراتژی برای سبد زندگی شخصی
چگونه سبد اقدامات و فعالیتها در زندگی خود را ارزیابی و برنامه ریزی کنیم
ترجمه و تکمیل: حسین نوریان، مشاور مدیریت استراتژیک
قبل از خواندن این مقاله قسمت قبلی را در لینک زیر مطالعه نمایید.
تحلیل سبد زندگی شخصی
شرکتها معمولا از شیوه ارزیابی سبد، برای مشخص کردن حیطه فعالیتهای کسب و کارشان استفاده میکنند. به این منظور پارامترهایی مانند میزان جذابیت بازار برای محصولات و خدمات آن واحد تجاری و میزان قابلیتهای و مزیتهای خودشان در آن حوزه را میسنجند و با بررسی اینها در مییابند که در چه کسب و کارهایی وارد شوند یا از چه حوزههایی خارج گردند کدام را گسترش و چه چیز را کاهش دهند.
اما آیا از همین روش میتوان برای ارزیابی و برنامه ریزی سبد زندگی مان هم بهره بگیریم؟ پژوهش ما شش حوزه را برای زندگی افراد در نظر گرفته است که ترکیب آنها میتواند سبد مناسبی از فرصتهای تلاش در زندگی را برای افراد مشخص کند. این شش حوزه عبارتند از: ارتباطات، بدن و سلامت و ذهن، جامعه، شغل و یادگیری و مالی، علایق و تفریحات فردی و مراقبت شخصی و نیازمندیهای زندگی و فعالیتهای روزمره
همه افراد به میزان کم یا زیاد بر روی این حوزهها سرمایه گذاری زمانی یا پولی میکنند به عبارت بهتر برای آن وقت و هزینه صرف مینمایند و طبیعی است طرح ریزی تمرکز مناسب و متوازن بر روی این شش حوزه به همان مقدار مهم است که بررسی و طرح ریزی سبد محصولات و خدمات برای یک شرکت.
برای شروع در این گام خوب است که میزان تمرکزمان یا وقتی که بر هر یک از این شش حوزه تخصیص دادهایم را ارزیابی و با معیار یک تا ده نمره دهی کنیم. به طور مشخص اینگونه تحلیل کنیم که اگر یک هفته صد و شصت ساعت زمان دارد در حال حاضر ما برای هر یک از این حوزهها چقدر وقت صرف میکنیم.
به سال گذشته برگردیم و تمام روزهای آن از جمله تعطیلات را در نظر بگیریم و تخمین بزنیم که در هر هفته چند ساعت زمان برای هر یک از آنهاگذاشته ایم اگر دو یا چند حوزه وجود دارد که در یک زمان بر آنها وقت گذاشتهایم، زمان را میان آنها تقسیم کنیم مثلا اگر در هفته گذشته سه ساعت برای ورزش وقت گذاشته ایم و این کار هم بر روی سلامت و هم تفریح تاثیر داشته است، یک و نیم ساعت را به ورزش و باقیمانده را به تفریح نسبت دهیم.
بعد از آن میزان اهمیت هر یک از این حوزهها برای زندگی خودتان را با معیار یک تا ده نمره دهید یعنی بسنجید که هر کدام از آنها چه قدر بر دستیابیتان به اهداف و ایفای نقشتان آنگونه که خود متصور شدهاید کمک میکند.
نهایتا میزان لذتی که تمرکز و صرف کردن وقت در هر یک از این حوزهها برایتان ایجاد میکند را با همان معیار یک تا ده بسنجید.
به این شکل میتوانید ماتریس تحلیلی سبد زندگی خود را مشابه با ماتریس تحلیل سبد کسب و کارها شکل دهید، نموداری دو بعدی رسم کنید که محور عمودی آن اهمیت آن حوزه برای شما و محور افقی لذتی است که آن حوزه به شما می دهد. هر کدام از حوزهها را با یک دایره نشان میدهید که اندازه قطرش براورد میزان تمرکز یا وقتی است که بر روی آن حوزه گذاشتهاید.
همانطور که در شکل زیر هم مشخص است در قسمت اول بالا حوزههایی از زندگی قرار گرفته اند که برای شما اهمیت زیادی دارند و البته لذت زیادی از وقت گذاشتن و تمرکز بر آنها نمیبرید. اینها معمولا فوریتهای زندگی شما هستند اما به دلیل آنکه لذت زیادی نمیدهند سعی میکنید با تخصیص کمترین وقت بیشترین بهره را از آنها بگیرید.
قسمت دوم یعنی بالای سمت راست مهمترین حوزههای زندگی شما هستند، مواردی که هم بسیار مهم و هم بسیار لذت بخشاند. طبیعی است باید بیشترین حد تمرکز و وقت را بر روی این حوزهها قرار دهیم و دایرههای آنجا باید بزرگترین دایرهها باشند.
حتما تمایلی به صرف وقت و تمرکز بر حوزههایی که اهمیت چندانی ندارند و لذتی هم ایجاد نمیکنند نخواهیم داشت و دایرههای مندرج در قسمت سوم بسیار کوچک خواهند بود اما قسمت آخر که در آن حوزههای کم اهمیت و لذت بخش هستند قابل تامل هستند که ببینیم که چه مقدار باید بر آنها تمرکز کنیم.
نهایتا باید ماتریس سبد زندگیمان را مرور کنیم و با خود فکر کنیم که آیا به گونهای هست که بتواند ما را به چشم انداز، اهداف و ماموریتی که برای خود متصور کرده ایم برساند؟ آیا این سبد ما را به آنچه یک زندگی متعالی تعریف کرده ایم میرساند یا خیر. آیا نیاز است برخی حوزهها را در این ماتریس جابهجا کنیم یا اینکه میزان تمرکز و وقتی که بر هز حوزه میگذاریم را تغییر دهیم؟
چه میتوانیم از بهروشها در استراتژی گذاری برای زندگی شخصی استفاده کنیم:
بهروش گزینی (Benchmarking) یکی از فعالیتهایی است که تقریبا در همه پروژههای مدیریت استراتژیک انجام میشود. استراتژیستهای سازمانی همواره میکوشند تا بفهمند که چه چیزهایی را میتوان از شرکتهای دیگری که موفقترین عملکردها را داشته اند آموخت.
این رویکرد را دقیقا میتوان درباره استراتژی گذاری در زندگی شخصی نیز به کار گرفت. به این بیاندیشید که چه چیزهایی را میتوانید از زندگی دیگران بیاموزید. آنهایی که فکر میکنید موفق عمل کرده اند و زندگیشان میتواند معیار مناسبی برای شما باشد.
پس در ابتدا باید از خود بپرسیم که چه کسانی هستند که زندگیشان میتواند برای ما الگو باشد. این افراد ممکن است یکی از همکاران ما باشد که با تلاش بسیار توانسته جایگاه شایسته ای برای خود ایجاد کند یا خانمی باشد که با وجود سه فرزند اکنون مدیرعامل یکی از پانصد شرکت برتر جهان است.
یکی دیگر از روشهای تحلیل و بهینه کاوی، بررسی تحقیقات آماری و پیمایشی درباره سبک زندگی است و باید با مطالعه آنها بفهمیم که مثلا چه مولفههایی بر یک زندگی متعالی موثر است.
یکی از مهم ترین پژوهشها در اینباره توسط پنل اقتصادی آلمان با مشارکت دانشگاه هاروارد انجام شده که در انجام آن حدود صدهزار نفر در مدت چهل سال مشارکت داشته اند. این تحقیق نشان داد که برخورداری از دوستان شایسته، ورزش، معنویت، مشارکت اجتماعی و دستمزد و تغذیه همگی در ایجاد رضایت زندگی نقش داشته اند و مشخص کرد که عواملی همچون بیماری بیشترین اثر را بر نارضایتی افراد از زندگیشان داشتهاند.
تحقیقات دیگر هم آشکار میکند که عواملی مانند ورزش، مهربانی، تمرکز حواس، مدیتیشن و شکرگذاری عوامل مهمی در بهبود کیفیت زندگی و رضایت از آن هستند! برخورداری از روحیه شوخ طبعی، اختصاص زمان برای یادگیری و حرکت در مسیر رشد و تکامل نیز مانند عوامل فوق در بهبود احساس مثبت افراد از زندگیشان موثر هستند!
بهره گیری از بهروشها بینشهای سودمندی را برای ما فراهم میکند اما باید توجه داشته باشیم که تجربه زیستی افراد منحصر به فرد است و لزوما آنچه که برای افراد دیگر مناسب بوده نسخه کاملی برای ما نخواهد بود پس باید با نگاه به این بینشها و برخورداری از نتایج تحلیلهای قبلی استراتژی مناسبی را برای زندگی خود بیابیم.
چه انتخابهای استراتژیکی میتوانم داشته باشم
شرکتها پس از انجام تحلیل و زمانی که مطمین میشوند چالش بنگاه خود را به خوبی شناخته اند، به دنبال انتخابهایی میگردند که میتواند آنها را بر آن چالشها غلبه دهد، گزینههایی مانند آن که آیا بهتر است با ابزار نوآوری و کیفیت سرامد رقابت کنند یا قیمت کمتر؟ بهتر است شرکت بزرگی را سازمان دهی کنند و منابع زیادی را به کار گیرند یا سازمان کوچک و چابکی را طرح ریزی و از برون سپاری و مشارکتهااستفاده کنند چه محصول جدیدی ایجاد کنند، به چه بازارهای تازهای وارد شوند و از کجاها خارج گردند به گزینههایی از این دست که هیچ کدام درست یا غلط ذاتی ندارند و انتخاب آنها برای شرکتها سرنوشت ساز و متحول کننده است استراتژی گفته میشود.
طبیعتا معیارهای استراتژی مناسب آن است که متناسب با چالشها و نیز مزیتهای رقابتی پایدار آن شرکت باشد و بتواند میان فرایندها، ساختار و افراد همسویی ایجاد نماید.
این دیدگاه نیز در استراتژی زندگی شخصی بسیار قابل بکارگیری است و البته انتخابهای استراتژیک فردی در پاسخ به چنین پرسشهایی آشکار میشود: اگر من کماکان به شیوه فعلی به زندگی خود ادامه بدهم چه میشود؟ اگر اولویتها و سبد زندگی خود را تغییر دهم یا شدیدتر از آن، دگرگون کنم چه اتفاقاتی میافتد؟
حالا که شما تحلیلهای گذشته شامل تشخیص زندگی متعالی، چشم انداز و ماموریت را انجام داده اید و اجزای سبد زندگی خود را امتیازدهی و اولویت بندی کرده اید، پاسخ به این سوالها به مراتب راحتتر خواهد بود.
اکنون برای مشخص کردن استراتژی زندگی شخصی، به مرحله اول یعنی تعریف زندگی متعالی بازگردید و به این بیاندیشید که چه عواملی در زندگی، شما را از دستیابی به آن باز میدارد و چه چیزهایی هست که موجب نارضایتی شما از زندگی میشود؟ بعد از آن نتایج بررسیهای گامهای دوم و سوم یعنی ماموریت و چشم انداز را مرور کنید و بیاندیشید که برای دستیابی به آنهاکدام یک از انتخابهای سبد زندگی تان راهگشا و موثرتر است؟
به این بیاندیشید که چه اجزایی در آن سبد باید بهبود بیابند؟ بر کدام یک باید تمرکز بیشتری بگذارید و نقش کدامشان را باید کمرنگ تر کنید؟ سپس به نتایج بهینه کاویها نگاه کنید، دیگران چه کرده اند و چگونه از بینشها و تجارب آنها میتوان استفاده کرد ؟
با تعمق و تمرکز بر پاسخ گویی به این سوالات، لیست بلندی از انتخابهای استراتژیک برای شما فراهم میشود که حالا میتوانید راهبرد زندگی خود را با گزینش یا ترکیب آنهامشخص نمایید.
حالا وقت مشخص کردن آن چیزهایی است که باید در زندگی شما تغییر کنند، برگزاری کارگاههای قبلی برای مدیران ارشد سازمانها مواردی همچون تغییر شغل، ایجاد ارتباط مجدد با سه دوست قدیمی، دیدار هفتگی با پدر و مادر، شرکت در یک رویداد نسبتا هیجان انگیز در هر ماه به اتفاق یکی از دوستان شایسته و تاثیرگذار، تغییر زمان بندی خواب و استراحت، انجام مدیتیشن، گذراندن وقت بیش از قبل با فرزندان و مانند اینهارا برجسته کرده است. در لیست بلندی که با تجمیع انتخابهای مدیران مختلف و متعدد به دست امد موارد جالب توجه دیگری هم به چشم میخورد مثلا حمایت از بی بضاعتان، راه اندازی یک کسب و کار اجتماعی، تخصیص نیم ساعت وقت در روز برای یادگیری و مهاجرت نیز در آن لیست وجود داشت.
اما در این بررسیها، محدودیتهایمان را هم نباید فراموش کنیم ما تنها صد و شصت و هشت ساعت در هفته وقت داریم پس باید برخی از فعالیتهای فعلی را کم یا برون سپاری کنیم! یا ابزارهایی را به کارگیریم تا بتوانیم آن فعالیتها را بهرهورتر انجام دهیم. مثلا ممکن است در سبد انتخابهای ما دو تصمیم متفاوت معاشرت با دوستان خوب و افزایش فعالیت بدنی و ورزش وجود داشته باشد، آیا میتوانیم این دو را با هم تجمیع و به اتفاق بهترین دوستانمان مثلا به کوه برویم؟
استراتژیگذاری به معنی اولویت بندی است نه پرکردن تک تک دقایق زندگی پس فراموش نکنید که در تقویمتان اندک زمانی را هم برای به بطالت گذراندن در نظر بگیرید! تحقیقات چند دانشگاه پنسیلوانیا، وارتون و کالیفرنیا نشان داده است که مدیرانی که در هر روز بین دو تا پنج ساعت زمان آزاد داشته اند رضایت از زندگیشان را بیشتر ارزیابی کرده اند.
هنگامیکه یکی از شرکت کنندگان در کارگاه فهرست اقدامات خود را به پایان رساند گفت: “اگر همه اینها را تغییر دهم، تا چند هفته دیگر فرد دیگری خواهم بود”
استراتژی زندگی شخصی شما میتواند شامل گامهای بزرگی مانند راهاندازی یک کسبوکار، سفر به دور دنیا (همانطور که یکی از شرکت کنندگان ما انجام داد) یا راهاندازی یک سازمان مردم نهاد باشد، یا این که گام کوچکی همچون ملاقات هر هفته به صرف قهوه با افرادی باشد که برایتان مهم هستند.
این تغییرات کوچک میتوانند از دو جهت تاثیر زیادی داشته باشند. اول اگر این کار را بارها و بارها انجام دهید، از نرخ رشد مرکب بهره خواهید برد یعنی در اثر مرور زمان اثرشان به صورت تصاعدی تقویت میگردد.
ضمن آنکه شما در شبکهای از افراد مختلف عضوید و تغییر و تحول در شما نه تنها بر نزدیکانتان هم تأثیر میگذارد، بلکه به بیرون نیز موج خواهد زد و شاید منشا اتفاقات بزرگی بشود.
به هر حال، گاهی اوقات تغییرات بزرگ با اقدامات کوچک و به ظاهر بیاهمیت ایجاد میشوند( همان اثر پروانهای معروف)
مثلا تحقیقات نشان داده که انجام تنها پانزده دقیقه فعالیت بدنی در روز، امید به زندگی را تا سه سال افزایش میدهد علیرغم اینکه فقط حدود نیم سال سرمایهگذاری لازم دارد ورزش دوپامین بدن شما را افزایش میدهد و خلق و خوی شما را بهبود میبخشد که به نفع اطرافیانتان است و باعث میشود در کار بهرهوری بیشتری داشته باشید و نهایتا به طور بالقوه منجر به خروجیهای جدیدی میشود که تأثیر زیادی بر زندگی خودتان و دیگران دارد
اگر میدانید که کدام یک از مولفههای استراتژی زندگی شخصی شما نیاز به تحول دارد اما نمیدانید که دقیقا چه چیزی را باید تغییر دهید میتوانید از همان روشی که در استراتژیگذاری برای شرکتها وجود دارد استفاده کنید. بنگاها معمولا یک استراتژی کلان یا ژنریک دارند که برای کل سازمان است و تمام واحدها و فرایندهای شان را با آن را همسو میکند.
مدیران پس از انتخاب استراتژی کلان آن را به استراتژیهای عملیاتی در فرایندها و واحدهای مختلف خرد میکنند. شما هم میتوانید از همین روش استفاده کنید، کند و کاو ذهنی بیشتری انجام دهید و متناسب با استراتژی کلانی که برای خود انتخاب کرده اید زیراستراتژیهایی را بیابید. مثلا استراتژی شما در مواجهه با حرفهتان، استراتژی زندگی شخصی شما در تعامل با خانواده و … به این ترتیب برای هر یک از اجرای زندگی خود استراتژیهایی خواهید داشت که با استراتژی کلان شخصیتان کاملا همسو خواهد بود.
مثلا برای توسعه استراتژی شغلی این سوالات را از خود بپرسید: حرفه فعلی من چگونه از هدف و چشم انداز من پشتیبانی میکند؟ آیا شغل فعلی به من احساس موفقیت و مشارکت (دو بعد از شش بعد بزرگ زندگی) را میدهد؟ این حرفه چگونه با نقاط قوتی که در مرحله هدف شناسایی کردم همسو میشود؟ پس از آن بهروشها و بینشهای معیار درباره مولفههای حرفه متعالی را بررسی کنید. مانند گزارش رمزگشایی روشهای جهانی کار که توسط شرکت BCG انجام شده را مطالعه کنید تا بدانید که از نظر دیگران مشخصات یک حرفه مناسب کدام است؟ در آن تحقیق 10 معیار برتر مشاغل عالی بر اساس پژوهش آماری و نظرخواهی از دویست هزار نفر پاسخ دهنده فهرست شده است.
سپس تناسب حرفه خود را با آن معیارهابسنجید پاسخ به این سؤالات ذهنی به شما ایدههایی خواهد داد که چگونه میتوانید در حرفه خود پیشرفت کنید.
ادامه دارد…
استفاده از مطالب فوق تنها با ذکر منبع مجاز است
جهت دریافت مشاوره مدیریت استراتژیک و مشاوره مدیریت ریسک سازمانی با ایمیل hossein.nourian@gmail.com تماس حاصل فرمایید.