بینش های استراتژیک از کتاب صحرای تاتارها
از کتاب بیابان (صحرای) تاتارها چه بینشهای استراتژیکی می توان آموخت
حسین نوریان، مشاور مدیریت استراتژیک
یکی از کتابهایی که در جوانی خواندم و بسیار دوست داشتم رمان «صحرای تاتارها» است. داستان، “جووانی دروگو” افسر جوان ارتش را روایت میکند که به پادگانی دورافتاده در مرزهای یک کشور خیالی فرستاده میشود. این پادگان، قلعه باستانی ای است که در نزدیکی صحرای وسیعی قرار دارد و سربازان و افسران آنجا در انتظار حمله احتمالی دشمنانی به نام تاتارها هستند. تاتارها در طول داستان به عنوان یک تهدید مبهم و دور توصیف میشوند، اما هرگز به طور قطعی ظهور نمیکنند و داستان توصیف واضح و دقیقی از آنان ارایه نمی دهد.
دروگو در ابتدا امیدوار است که این مأموریت موقتی باشد و به زودی به زندگی عادی خود بازگردد زیرا او جوانی زیباروی و مدرن است که زندگی اجتماعی در شهر را بسیار دوست دارد و می خواهد به سرعت این ماموریت کوتاه را پشت سر بگذارد تا بتواند با درامد و جایگاه مناسب یک افسر به زندگی اجتماعی در شهر بازگردد اما به تدریج درگیر انتظار و امید به یک نبرد بزرگ میشود، نبرد با تاتارها او و دیگر سربازان سالها در قلعه میمانند و در انتظار حمله تاتارها، زندگی خود را سپری میکنند. این انتظار طولانی و بیپایان، به نمادی از زندگی انسان و انتظارش برای لحظهای تعیینکننده تبدیل میشود که ممکن است هرگز فرا نرسد از این رو می توان این رمان را با بنمایه اگزیستانسیالیسیتی دانست
در نهایت، دروگو سالها را در این انتظار بیثمر میگذراند بدون آنکه هیچ تاتاری به سرزمینش حمله کند. او در سالهای پایانی دیگر تمایلی به بازگشت ندارد و تنها امیدش این است که توفیق نبرد با تاتارها را بیابد و زمانی که تاتارها بالاخره ظاهر میشوند، او دیگر پیر و بیمار است و نمیتواند در نبرد شرکت کند. داستان با احساسی از پوچی و از دست رفتن فرصتها به پایان میرسد.
درونمایه اصلی داستان صحرای تاتارها :
رمان «صحرای تاتارها» به موضوعاتی مانند انتظار، پوچی، گذر زمان و جستجوی معنا در زندگی میپردازد. بوتزاتی از طریق داستان دروگو، به خواننده نشان میدهد که چگونه انسانها ممکن است سالها در انتظار یک رویداد مهم یا یک فرصت بزرگ بمانند، اما در نهایت متوجه شوند که زمان را از دست دادهاند و زندگیشان در انتظار چیزی که هرگز اتفاق نیفتاده، سپری شده است.
این رمان به عنوان یک اثر نمادین و فلسفی شناخته میشود و بسیاری آن را با مفاهیم اگزیستانسیالیستی مرتبط میدانند. «صحرای تاتارها» نه تنها یک داستان جنگی، بلکه یک بررسی عمیق از شرایط انسانی و معنای زندگی است.
این اثر با وجود تمرکز بر مفاهیم فلسفی و اگزیستانسیالیستی مانند انتظار، گذر زمان و پوچی، میتواند بینشهای استراتژیک ارزشمندی را نیز به خواننده منتقل کند. در اینجا چند نکته استراتژیک که میتوان از این رمان استخراج کرد را شرح میدهم
خطر تمرکز افراطی بر تهدیدهای فرضی در استراتژی
در رمان، سربازان قلعهٔ باستیانی سالها را صرف آمادهباش برای حملهٔ تاتارهای خیالی میکنند، اما این تهدید هرگز محقق نمیشود.
این نشان میدهد که استراتژیستها باید بین «آمادگی برای تهدیدهای احتمالی» و «تخصیص منابع به اهداف واقعی» تعادل برقرار کنند. تمرکز بیش از حد بر سناریوهای فرضی ممکن است به اتلاف منابع و فرصتها بینجامد.
تلهٔ «هدررفت هزینههای گذشته در استراتژی
شخصیت اصلی، جووانی دروگو، سالها در قلعه میماند، زیرا نمیتواند از زمانی که صرف انتظار کرده است دست بکشد او اینقدر بر این موضوع سرمایه گذاری فکری و انگیزشی کرده است که بیرون آمدن از آن برایش معادل شکست است و طبیعتا نمی خواهد اتفاق بیافتد.
بینش استراتژیکی که در اینباره میتوان کرفت این است که در تصمیمگیری استراتژیک، باید از توجیه اقدامات فعلی با تکیه بر سرمایهگذاریهای گذشته اجتناب کرد. گاهی تغییر مسیر یا کنار گذاشتن یک استراتژی شکست خورده، حتی با وجود هزینههای پیشین، ضروری است.
اهمیت انعطافپذیری و تطبیق با تغییرات در استراتژِی
سربازان قلعه به قدری در روتینهای نظامی و سنتها غرق شدهاند که از تحولات جهان خارج بیخبرند و دگرگونی های محیطی اطراف خود را نمی دانند، آنان اینقدر بر هدف خود تمرکز کرده اند که انعطاف پذیری نسبت به اهداف را از دست داده اند در حالی که استراتژیهای موفق باید پویا باشند و با تغییر شرایط محیطی (مانند تکنولوژی، رقبا یا نیازهای بازار) به روز رسانی شوند. مقاومت در برابر تغییر میتواند به نابودی سازمانها بینجامد.
خطای انتظار برای لحظهٔ سرنوشت ساز
دروگو و همکارانش منتظر نبردی تعیین کننده هستند که هرگز رخ نمیدهد و در این فرآیند، زندگی خود را از دست می دهند این به آن معنی است که استراتژیها نباید حول محور یک رویداد یا فرصت فرضی متمرکز شوند. موفقیت اغلب حاصل مجموعهای از اقدامات کوچک، مستمر و واقعبینانه است، نه یک پیروزی قهرمانانهٔ ناگهانی.
ارزش زمان و اولویتبندی در استراتژی
گذر زمان در رمان بهشکل دردناکی برجسته میشود. سربازان جوان به فرماندههای سالخورده تبدیل میشوند، بیآنکه دستاوردی داشته باشند. در حالیکه زمان یک منبع محدود و غیرقابل بازگشت است. استراتژیستها باید اهداف را با توجه به بازههای زمانی واقعبینانه تعیین کنند و از تأخیرهای غیرضروری اجتناب نمایند.
استفاده از مطالب فوق تنها با ذکر منبع مجاز است
جهت دریافت اطلاعات بیشتر یا مشاوره مدیریت استراتژیک با رویکرد تحول دیجیتال با ما تماس حاصل فرمایید