نیازمندی های تحلیل کسب و کار، تحلیل کسب و کار، الزامات تحلیل کسب و کار، طرح های تحلیل کسب و کار، تحلیل استراتژی، تحلیل داخلی، تحلیل سازمان حسین نوریان، مشاور تحلیل کسب و کار، مشاور مدیریت استراتژیک، مدرس مدیریت فرایندهای کسب و کار، BABOk

تحلیل نیازهای کسب و کار و تعریف طرح ها

بر مبنای مدل BABOk

حسین نوریان، میلاد شهریاری

استفاده از مطالب فوق تنها با ذکر منبع مجاز است

 

 

حیطه دانش تحلیل نیاز‌ها و تعریف طرح، وظایفی را توصیف می کند که تحلیلگران کسب وکار به منظور ساختاربندی و سازمان دهی الزامات کشف شده در طول فعالیت های زیر به انجام می رسانند:

استنباط، مدل سازی نیازمندی ها و طرح ها، اعتبارسنجی و تایید اطلاعات، تشخیص گزینه‌های راه‌حل متناسب با نیازهای کسب وکار، و برآورد ارزش بالقوه ای که هر راه‌حل محقق می کند. این حیطه دانش، طیفی از فعالیت های فزاینده و تکرارشونده، از مفاهیم اولیه و بررسی نیازها گرفته تا تبدیل آن نیازها به یک راه حل پیشنهادی را در بر می گیرد.هم نیازها و هم طرح ها ابزارهای مهمی هستند که توسط تحلیلگران کسب وکار به منظور تعریف و هدایت تغییرات سازمانی به کار گرفته می شوند.

تفاوت عمده بین نیاز و طرح به این بستگی دارد که چگونه و توسط چه کسی مورد استفاده قرار می گیرد. طرح یک فرد ممکن است نیازمندی های فرد دیگر باشد. نیاز و طرح ممکن است بسته به این که چه چیزی مناسب است، برای آنها که این اطلاعات را مصرف می‌کنند، بسیار سطح بالا یا بسیار مفصل باشند.نقش تحلیل گر کسب وکار در مدل سازی نیازمندی ها، الزامات، طراحی و راه حل، ابزاری است و از راه تحلیل و ارتباط با دیگر ذینفعان، صورت می گیرد.

سطح جزئیات و این که مدل سازی از چه چیزی انجام می شود، همگی به پیش زمینه، مخاطب و هدف بستگی دارند.تحلیلگران کسب وکار ارزش بالقوه نیازمندی ها و طرح ها را تحلیل می کنند. آنها در همکاری با کارشناسان پیاده سازی تخصصی، گزینه های راه‌حل را تعریف می‌کنند که این گزینه ها را می توان به منظور پیشنهاد بهترین گزینه راه حل که نیازها را تامین کرده و بیشترین ارزش را با خود به همراه می‌آورد، مورد ارزیابی قرار داد.شکل زیر، طیف ارزش را در ارتباط با پیشروی فعالیت‌های تحلیل¬گر کسب وکار در تبدیل ارزش بالقوه به ارزش حقیقی، به تصویر میکشد.


حیطه دانش تحلیل نیازها (الزامات) و تعریف طرح، شامل وظایف زیر است:

• تعیین و مدلسازی نیازها:

با بهره گیری از تکنیک های تحلیلی، مجموعه نیازها یا طرح ها را با جزئیات شرح می‌دهد.

• تایید نیازها:

اطمینان حاصل می کند که مجموعه نیازها یا طرح ها با جزئیات کافی ارائه شده است، به گونه ای که قابل کاربرد توسط یک ذینفع خاص بوده، و دارای انسجام درونی و از لحاظ کیفیت در سطح بالایی باشد.

• تعریف ساختاربندی نیازها:

تمامی نیازها و طرح ها را ساختاربندی می کند، به گونه ای که آنها از هدف کلی کسب وکار در جهت یک تغییر حمایت کرده و به عنوان یک کل منسجم، به نحو موثری عمل کنند.

• تعریف گزینه های راه حل:

راه های گوناگون ممکن برای برآورده کردن نیازها را تشخیص داده و مورد بررسی و توصیف قرار می‌دهد.

• تعریف ارزش بالقوه و راه حل پیشنهادی:

ارزش کسب وکار مرتبط با یک راه حل بالقوه را محاسبه کرده، و گزینه های گوناگون از جمله بده بستان ها را مورد مقایسه قرار می‌دهد، تا آن گزینه راهحل که بیشترین ارزش کلی را فراهم می کند، تشخیص و پیشنهاد دهد.

مدل مفهومی اصلی در تحلیل نیازها و تعریف طرح

مدل مفهوم اصلی در تحلیل کسب و کار (BACCM) روابط بین شش مفهوم اصلی را توصیف می¬کند. جدول زیر موارد استفاده و کاربرد هر یک از مفاهیم اصلی را در پیش زمینه تحلیل نیازها و تعریف طرح شرح می دهد.

 مدل مفهوم اصلی در تحلیل نیازها و تعریف طرح 

نمودار ورودی/ خروجی تحلیل نیازها و تعریف طرح   

تعیین و مدل سازی نیازها

هدف از مدل سازی نیازمندی های کسب و کار

هدف تعیین و مدل سازی نیازها این است که نتایج استنباط مورد تحلیل، ترکیب و اصلاح قرار گرفته و در قالب طرح ها و نیازها ارائه شوند.

توصیف تعیین و مدل سازی نیازها،

روش های تحلیل نتایج استنباط و نمایاندن آن نتایج را شرح می‌دهد. هنگامی که تمرکز فعالیت تعیین و مدل سازی بر درک الزامات است، خروجی ها “نیاز” نامیده می شوند. هنگامی که تمرکز تعیین و مدل سازی بر یک راه حل است، خروجی¬ها “طرح” نامیده می شوند.

مهم:در بسیاری از محیط های IT، واژه “طرح/طراحی” به شکلی ویژه به طرح‌های تکنیکی اطلاق می شود که توسط نرم افزارها، متخصصان داده و دیگر کارشناسان پیاده سازی تخصصی، ایجاد می شود. از تمام آنچه به لحاظ کسب وکار قابل تحویل است، به عنوان “نیازها” یاد می شود.علاوه بر مدل های به کاررفته برای نمایاندن نیازها، این وظیفه همچنین شامل کسب اطلاعات در مورد ویژگی‌ها یا فراداده هایی در مورد نیازها می باشد. تعیین مدل سازی فعالیت ها، با تمام انواع نیازها مرتبط است.

ورودی نتایج استنباط (در هر وضعیت): مدل سازی ممکن است با هر نتیجه استنباطی آغاز شده و به نیاز برای استنباط بیشتر به منظور روشن سازی یا بسط دادن نیازها بیانجامد. استنباط و مدل سازی ممکن است به نوبت، به صورت تکرارشونده، و یا همزمان رخ دهند.

نمودار ورودی خروجی تعیین و مدل¬سازی نیازها 

عناصر مذل سازی نیازمندی های کسب و کار

نیازهای مدل

تهیه مدل، راهی دیداری و توصیفی برای منتقل کردن اطلاعات به مخاطبان مشخص به منظور تقویت تحلیل، ارتباط و درک است. ممکن است مدل ها به منظور تایید دانسته ها، تشخیص خلأهای اطلاعاتی که ممکن است تحلیلگر کسب وکار با آنها روبه‌رو باشد، و تعیین اطلاعات مشابه به کار گرفته شوند.تحلیلگر کسب وکار ممکن است از بین قالب های مدل سازی زیر، یک مورد یا بیشتر را انتخاب کند:

• ماتریکس: ماتریکس هنگامی استفاده می شود که تحلیلگر کسب وکار یک نیاز یا مجموعه‌ای از نیازها را که ساختاری پیچیده اما یکنواخت دارند، مورد مدل سازی قرار می دهد. این ساختار را می‌توان به عناصری تشبیه کرد که متناظر با هر یک از مدخل‌های جدول باشند. از ماتریس ها می-توان برای فهرست داده ها، نیازها، قابلیت ردیابی یا تحلیل خلا استفاده نمود. همچنین ماتریس ها برای اولویت‌بندی نیازها و ثبت ویژگی‌های دیگر نیازها و فراداده به کار گرفته می شوند.

• نمودار: نمودار بازنمودی دیداری و اغلب تصویری از یک نیاز یا مجموعه ای از نیازها است. نمودار به شکل ویژه برای به تصویر کشیدن پیچیدگی، به گونه‌ای که پرداختن به آن با واژگان دشوار است، بسیار مفید است. همچنین، نمودارها را می توان برای تعریف محدوده دامنه کسب وکار، دسته بندی و ایجاد سلسله مراتب از آیتم ها و نمایش اجزای موردنظر، مثل داده ها و روابط آنها، استفاده نمود.

تحلیلگران کسب وکار با کاربرد یکی از قالب های مدرن (یا بیشتر)، دسته های خاص و مدل های خاص و کاربردی درون دسته ها را تعیین می کنند. دسته بندی مدل ها می تواند شامل موارد زیر باشد:

• افراد و نقش ها: مدل ها نشان دهنده سازمان ها و گروه های تشکیل شده از افراد، نقش ها و روابط آنها در یک شرکت و در جهت یک راه حل هستند. تکنیک های مورد استفاده برای نمایاندن افراد و نقش آنها شامل مدل سازی سازمانی، ماتریس نقش ها و مجوزها، و شخصیت، نقشه یا فهرست ذینفع می باشد.
• منطق: مدل ها نشان دهنده علت یک تغییر هستند. تکنیک های مورداستفاده برای نمایاندن منطق شامل مدل سازی تصمیم، مدل سازی از دامنه، تابلوی مدل کسب وکار، تحلیل علت ریشه‌ای و تحلیل قواعد کسب وکار است.
• جریان فعالیت: مدل ها نشان دهنده ترتیبی از فعالیت‌ها، رویدادها یا روندهای انتخاب شده هستند. تکنیک های به کار رفته برای نمایاندن جریان فعالیت شامل مدل سازی فرایند، مورد کاربرد، سناریو، و داستان های کاربران است.
• قابلیت: مدل ها بر ویژگی ها یا عملکردهای یک شرکت یا یک راه حل تمرکز می‌کنند. تکنیک های به کار رفته برای نمایاندن قابلیت ها، شامل تحلیل قابلیت کسب وکار، تجزیه کاربردی و تهیه پیش نمونه می‌باشد.
• داده و اطلاعات: مدل ها نشان دهنده ویژگی ها و نحوه مبادله اطلاعات درون یک شرکت یا یک راه حل هستند. تکنیک های به کاررفته برای نشان دادن داده و اطلاعات، شامل فهرست داده ها، نمودار جریان داده، مدل سازی داده، فرهنگ نامه، مدل سازی وضعیت و تحلیل میانجی است

تحلیلگران کسب وکار باید از ترکیبی از مدل ها استفاده کنند که در یک پیش زمینه خاص، نیاز ذینفعان را بهتر برآورده کند. هر تکنیک مدل سازی نقاط قوت و ضعفی دارد و بینشی منحصر به فرد در رابطه با حوزه کسب و کار به دست می دهد.

تحلیل نیازها

اطلاعات مربوط به تحلیل کسب و کار، به منظور بررسی موارد زیر، به عناصر آن تجزیه می شود:

  • * هر چیز که برای برآورده شدن نیاز کسب وکار، باید تغییر کند،
  • * هر چیز که برای برآورده شدن نیاز کسب وکار، باید ثابت بماند،
  • * عناصر از دست رفته،
  • * عناصر غیرضروری، و
  • * هر محدودیت یا فرضی که بر اجزا تاثیر می گذارد.

سطح تجزیه موردنیاز و سطح جزئیات تعیین شده، بسته به عواملی از جمله دانش و درک از ذینفعان، پتانسیل موجود برای سوء تفاهم یا عدم ارتباط موثر، استانداردهای سازمانی، و وظایف قراردادی یا قانونی، متغیر است.تحلیل، پایه‌ای برای بحث فراهم می‌آورد تا امکان دستیابی به نتیجه ای در مورد گزینه‌های راه حل مهیا شود.

نمایاندن نیازها و ویژگی ها

تحلیل گران کسب وکار اطلاعات مربوط به نیازها و ویژگی های آنها را به عنوان بخشی از نتایج استنباط شناسایی می کنند. نیازها باید به صورت روشن مشخص شده و شامل جزئیات کافی باشند، به نحوی که ویژگی های نیازها و کیفیت طرح را به نمایش بگذارند. برای هر نیاز یا مجموعه ای از نیازها، می توان ویژگی های گوناگونی را تعیین نمود. این خصیصه ها در هنگام برنامه ریزی برای مدیریت اطلاعات انتخاب می‌شوند.به عنوان بخشی از تعیین نیازها، می‌توان آنها را برحسب طرح توصیف شده در نقشه طبقه بندی نیازهای مربوط به وظایف دسته بندی نمود. معمولا نتایج استنباط شامل انواع مختلفی از اطلاعات هستند، در نتیجه، طبیعی است که انتظار داشته باشیم انواع مختلفی از نیازها در یک زمان تعیین شود. دسته-بندی نیازها می‌تواند به کسب اطمینان از اینکه نیازها به خوبی درک شده، مجموعه مربوط به هر نوع کامل است و قابلیت ردیابی مناسبی بین این انواع وجود دارد، کمک کند.

پیاده سازی سطوح مناسب مجزاسازی

سطح مجزاسازی نیازها، بسته به نوع نیاز و مخاطبان آن متغیر است. همه ذینفعان نیازمند مجموعه کاملی از نیازمندی ها و مدل ها نیستند یا در آنها ارزشی نمی یابند. ممکن است ایجاد دیدگاه های متفاوت نسبت به نیازها مناسب باشد، تا بتوان یک نیاز را برای ذینفعان متفاوت نشان داد. تحلیلگران کسب وکار به ویژه دقت می‌کنند تا در بازنمودهای گوناگون، معنا و هدف نیازها را حفظ کنند.همچنین، ممکن است رویکرد تحلیل کسب وکار در هنگام تعریف نیاز، بر سطح مجزاسازی و انتخاب مدلها تأثیر بگذارد.

رهنمودها و ابزارهای مدل سازی نیازمندی ها

مدل سازی نمادها/استانداردها:

اجازه می‌دهد نیازها و طرحها به صورت دقیق و آنگونه که برای مخاطبان و هدف مدل ها مناسب است، مشخص شوند. نحو و قالب‌های استاندارد، به کسب اطمینان از این که اطلاعات مناسب در رابطه با نیازها فراهم شده است، کمک می کنند.

  • *ابزارهای مدل سازی: محصولات نرم افزاری که کشیدن و ذخیره ماتریس ها و نمودارها را به منظور نشان دادن نیازها، تسهیل می‌کنند. این کارکرد ممکن است بخشی از ابزارهای مدیریتی چرخه زندگی نیازها باشد.
  • *ساختاربندی نیازها: می‌توان از نیازها و روابط بین آنها به منظور کسب اطمینان از کامل و منسجم بودن مدل ها استفاده نمود.
  • *ابزارهای مدیریتی چرخه زندگی نیازها: محصولات نرم افزاری که سازمان دهی، ذخیره و به اشتراک گذاری نیازها و طرح ها را تسهیل می کنند.
  • *دامنه راه حل: محدوده راه حل، محدوده نیازها و مدل های نیازها و طرح ها را ارائه می دهد.

تکنیک های مدل سازی نیازمندی ها

• معیارهای پذیرش و ارزیابی: به منظور نشان دادن ویژگی های معیارهای پذیرش و ارزیابی نیازها، به کار گرفته می شود.

• تحلیل قابلیت کسب وکار: به منظور نشان دادن ویژگی ها یا کارکردهای یک شرکت مورد استفاده قرار می گیرد.

• تابلوی مدل کسب وکار: به منظور توصیف منطق نیازها به کار گرفته می شود.

• تحلیل قواعد کسب وکار: به منظور تحلیل قواعد کسب وکار مورد استفاده قرار می گیرد، تا بتوان آنها را همراه با نیازها تشخیص داده و مورد مدل سازی قرارداد.

مدل سازی مفهوم: به منظور تعریف شرایط و روابط مرتبط با تغییر و شرکت، مورد استفاده قرار می‌گیرد.

• فهرست داده ها: به منظور ثبت جزئیاتی درباره داده‌های دخیل در تغییر به کار گرفته می شود. جزئیات ممکن است شامل تعاریف، روابط با داده‌های دیگر، منشا، قالب و موارد کاربرد باشد.

• نمودار جریان داده: به منظور ارائه بصری نیازهای مربوط به جریان داده  مورد استفاده قرار می گیرد.

• مدل سازی داده ها: به منظور مدل سازی نیازها به کار گرفته می شود، تا بتوان نشان داد که داده ها برای برآورده کردن نیازهای اطلاعاتی ذینفعان چگونه به کار گرفته می‌شوند.

• مدل سازی از تصمیم: به منظور نشان دادن تصمیمات در یک مدل به کار گرفته می‌شود تا بتوان عناصر تصمیم گیری مورد نیاز را نشان داد.
• تجزیه کاربردی: برای مدل سازی از نیازها به کار می رود تا بتوان بخش های سازنده یک عملکرد پیچیده کسب وکار را شناسایی نمود.
• فرهنگ نامه: به منظور ثبت معنای واژگان مرتبط با کسب وکار در هنگام تحلیل نیازها مورد استفاده قرار می¬گیرد.
تحلیل میانجی: به منظور مدل سازی نیازها به کار گرفته می‌شود، تا بتوان ورودی‌ها و خروجی‌های راه حل را که مدل می شوند، تحت شناسایی و اعتبارسنجی قرار داد.
• تحلیل نیازهای غیرکاربردی: به منظور تعریف و تحلیل کیفیت ویژگی های خدمات مورداستفاده قرار می گیرد.
• مدل سازی سازمانی: به تحلیلگران کسب وکار امکان می‌دهد تا مدلی از نقش ها، مسئولیت ها و ارتباطات درون یک سازمان، ارائه دهند.
• مدل سازی فرآیند: به منظور نشان دادن مراحل یا فعالیت هایی که در سازمان انجام می شود و یا به منظور انجام تغییر مطلوب باید اجرا شود، به کار گرفته می شود.
پیش نمونه: به منظور کمک به ذینفعان در ترسیم ظاهر و قابلیت های راه حل برنامه ریزی شده، به کار گرفته می‌شود.
• ماتریس نقشها و مجوزها: به منظور تعیین و مدل سازی نیازهای مرتبط با جداسازی وظایف در بین کاربران و میانجی های بیرونی، در جهت رسیدن به یک راه حل، مورد استفاده قرار می‌گیرد.
• تحلیل علت ریشه‌ای: به منظور مدل سازی از علل ریشه ای یک مشکل، و به عنوان بخشی از منطق به کار گرفته می‌شود.
• مدل سازی از دامنه: به منظور ترسیم محدوده یک دامنه به کار می رود.
• نمودار توالی: به منظور تعیین و مدل سازی نیازها به کار می رود، تا بتوان نشان داد که فرآیندها چگونه عمل کرده و چگونه و به چه ترتیبی با یکدیگر تعامل می کنند.
• شخصیت، نقشه یا فهرست ذینفعان: به منظور شناسایی ذینفعان و شخصیت آنها به کار گرفته می شود.
• مدل سازی از وضعیت: به منظور تعیین وضعیتهای مختلف بخشی از راهرحل، در طول یک چرخه زندگی و در ارتباط با رویدادهای پیش آمده، به کار میررود.
• سناریوها و موارد کاربرد: به منظور مدل سازی از رفتار مطلوب یک راه حل، از طریق نشان دادن تعامل کاربر با راه حل و به منظور دستیابی به یک هدف یا انجام یک وظیفه ویژه، مورد استفاده قرار می گیرد.
• داستان های کاربران: به منظور تعیین نیازها و در قالب یک بیانیه مختصر، در مورد اینکه افراد در هنگام کاربرد یک راه حل چه انجام داده یا نیاز به انجام چه چیزی دارند، به کار می رود.

ذینفعان مدل سازی نیازمندی های کسب و کار

هر ذینفع تحلیلگر کسب وکار ممکن است انتخاب کند که این وظیفه را خود به انجام برساند و سپس به صورت جداگانه نیازها را برای ذینفعان، به منظور کسب تایید آنها، ارسال کند، یا اینکه ممکن است انتخاب کند که از بعضی از ذینفعان یا همه آنها برای مشارکت در این وظیفه، دعوت کند.

خروجی های مدل سازی نیازمندی های کسب و کار

نیازها (مشخص و به صورت مدل): هر ترکیبی از نیازها و یا طرح ها در قالب متن، ماتریس و نمودار.

 

تایید نیازها و الزامات کسب و کار

هدف از تایید نیازمندی ها و الزامات کسب و کار

هدف از تایید نیازها این است که اطمینان حاصل شود که ویژگی ها و مدل های مربوط به نیازها و طرح ها، استانداردهای کیفیتی را تامین کرده و در رابطه با هدف مربوطه، قابل استفاده هستند.

توصیف تایید نیازمندی ها و الزامات کسب و کار

تعیین نیازها از تعریف شدن صحیح نیازها و طرح ها اطمینان حاصل می‌کند. تعیین نیازها شامل بررسی توسط تحلیلگر کسب وکار و ذینفعان کلیدی است تا تعیین شود که نیازها و طرح ها برای اعتبارسنجی آماده بوده و اطلاعات مورد نیاز برای انجام کار بیشتر را مهیا می‌کنند.شرح مشخصات در صورتی که دارای کیفیت بالا باشد، به خوبی نوشته شده و توسط مخاطبان خاص آن به آسانی درک می شود. مدل دارای کیفیت بالا از نمادهای استاندارد رسمی یا غیررسمی پیروی کرده و به نحو موثری واقعیت را به نمایش می گذارد.مهمترین ویژگی نیازها و طرح های کیفی، برازش کاربردی است. آنها باید نیازهای ذینفعانی که آنها را به منظور یک هدف خاص مورد استفاده قرار می دهند، برآورده کنند. کیفیت در نهایت از سوی ذینفعان تعیین می شود.

ورودی های تائیید نیازمندی های کسب و کار

انیازها (مشخص و در قالب مدل): هر نیاز، طرح و یا مجموعه ای از این ها، باید به منظور کسب اطمینان از این که متن دارای ساختار مناسبی بوده و نمادهای ماتریس و مدل سازی در آن به درستی به کار رفتهاند، مورد تایید قرارگیرد.

نمودار ورودی/خروجی تایید نیازها

 

عناصر تایید نیازمندی های کسب و کار

  • ویژگی های کیفیت: نیازها و طرح هابا آنکه کیفیت در نهایت به وسیله نیازهای ذینفعان که مصرف کننده الزامات و یا طرح‌ها هستند، تعیین می‌شود، نیازهای کیفی قابل قبول، دارای بسیاری از ویژگی‌های زیر هستند:
  • هسته‌ای: کامل و دارای قابلیت درک مستقل نسبت به دیگر نیازها یا طرح‌ها
  • جامع: کافی برای هدایت کارهای بیشتر و برخوردار از سطحی مناسب از جزئیات برای ادامه کار. سطح جامعیت موردنیاز بسته به دیدگاه یا روش شناختی و نیز نقطه‌ای در چرخه زندگی که نیازها مورد بررسی و ارائه قرار می‌گیرد، متفاوت است.
  • سازگار: همسو با نیازمندی های شناسایی شده ذینفعان و در تعارض نبودن با دیگر نیازها.
  • مختصر: شامل محتوای فرعی و غیرضروری نباشد.
  • امکان پذیر: معقول و قابل دستیابی با وجود ریسک، برنامه و بودجه ای که مورد موافقت قرار گرفته یا آنقدر امکان‌پذیر به نظر می رسد که از راه آزمایش های بیشتر یا پیش نمونه مورد بررسی قرار گیرد.
  • غیرمبهم: نیاز باید به شکلی روشن بیان شده باشد تا مشخص شود که آیا یک راه حل، نیازمندی های مربوطه را برآورده می کند یا خیر.
  • قابل آزمودن: می‌تواند تعیین کند که آیا طرح یا نیاز برآورده شده است یا خیر.
  • سطح قابل قبول: تایید این که نیازها برطرف شده است، به سطح مجزاسازی نیازها یا طرح ها بستگی دارد
  • دارای اولویت بندی: از لحاظ اهمیت و ارزش در رابطه با دیگر نیازها رتبه بندی یا گروه بندی شده و یا مورد مذاکره واقع شده باشد.
  • قابل درک: با استفاده از واژگان رایج مخاطبان ارائه شده باشد.

فعالیت‌های تایید نیازمندی های تحلیل کسب و کار

فعالیت‌های تایید اغلب در طول فرآیند تحلیل نیازها به صورت تکرارشونده اجرا می شود.فعالیت های تایید شامل موارد زیر است:

بررسی مطابقت با استانداردهای اجرایی سازمانی برای تحلیل کسب وکار، از جمله اینکه از ابزارها و شیوه‌های مناسب استفاده شده باشد.

  • • بررسی استفاده صحیح از نمادها، قالب ها و شکل های مدل سازی
  • • بررسی جامعیت هر مدل.
  • • مقایسه هر مدل با مدل های مربوطه و بررسی عناصری که در یک مدل ذکر شده اند، اما در مدل های دیگر غایب هستند و تایید اینکه به صورت مداوم به عناصر ارجاع داده شده است.
  • • کسب اطمینان از این که واژگان مورد استفاده برای بیان نیازها، برای ذینفعان قابل درک بوده و با کاربرد این واژگان در سازمان هماهنگ است، و
  • • افزودن مثال، هرگاه که برای روشنی بیشتر مناسب باشد.

فهرست مقابله

فهرست مقابله، درهنگام تأیید نیازها و طرح ها برای کنترل کیفیت به کار گرفته می شود. فهرست مقابله ممکن است شامل مجموعه استانداردی از عناصر کیفی باشد که تحلیل گران کسب وکار به منظور تایید نیازها، مورد استفاده قرار می دهند و یا آن را به صورت ویژه و به منظور در بر گرفتن مسائل موردنظر، ایجاد کرده اند. هدف یک فهرست مقابله این است که اطمینان کسب شود که مواردی که ضروری و مهم پنداشته می‌شوند، در نیازهای نهایی قابل تحویل گنجانده شده باشند یا مراحل لازم برای فرایند تایید دنبال شده باشد.

رهنمودها و ابزارها ابزارهای مدیریتی چرخه زندگی نیازها:

برخی نیازها از کارکرد بررسی مسائل مرتبط با بسیاری از ویژگی ها مثل هسته ای، غیرمبهم و دارای اولویت بودن، برخوردارند.

تکنیک های تائید نیازمندی ها و الزامات کسب و کار

معیارهای پذیرش و ارزیابی: به منظور کسب اطمینان از اینکه نیازها آنگونه روشن بیان شده است که بتوان مجموعه ای از آزمون ها را که می‌توانند برآورده شدن نیازها را اثبات کنند، طراحی نمود

ردگیری موارد: به منظور کسب اطمینان از اینکه مسائل و مشکلات شناسایی شده در طول مرحله تایید، تحت مدیریت قرار گرفته و حل می‌شوند، به کار می رود.

معیارها و شاخص های کلیدی عملکرد (KPIs): به منظور شناسایی اینکه کیفیت نیازها چگونه باید ارزیابی شود، به کار می روند.

مرور (نقد): به منظور بررسی مستندسازی نیازها، برای تشخیص نیازهایی که دارای کیفیت قابل قبول نیستند، به کار گرفته می شود.

ذینفعان تایید نیازمندی های کسب و کار

تمامی ذینفعان: تحلیلگر کسب وکار به همراه کارشناسان پیاده سازی تخصصی و حوزه مربوطه، در تعیین این که این وظیفه انجام شده است، دارای مسئولیت اصلی هستند. دیگر ذینفعان ممکن است در طول گفتگوهای صورت گرفته در مورد نیازها، متوجه نیازهای مشکل‌ساز شوند. در نتیجه، می توان تمامی ذینفعان را در این وظیفه دخیل دانست.

خروجی ها

نیازها (تاییدشده): مجموعه ای از نیازها یا طرح ها هستند که برای کاربرد به عنوان پایه کار بیشتر، از کیفیت کافی برخوردارند.

اعتبارسنجی نیازمندی ها و الزامات تحلیل کسب و کار

هدف از اعتبارسنجی نیازمندی های تحلیل کسب و کار

هدف از اعتبارسنجی نیازها این است که اطمینان حاصل شود که همه نیازها و طرح ها با نیازهای کسب وکار همسو بوده، و از تحویل ارزش مورد نیاز پشتیبانی می کنند.

توصیف اعتبار سنجی نیازمندی ها و الزامات تحلیل کسب و کار

اعتبارسنجی نیازها فرآیندی پیوسته است و به وسیله آن، اطمینان حاصل می شود که بین راه حل و نیازهای مرحله انتقالی با نیازهای کسب وکار هماهنگی وجود داشته و طرح‌ها برآورده کننده نیازها هستند. در هنگام اعتبارسنجی نیازها، درک ذینفعان از اینکه وضعیت آینده مطلوب چگونه است، پس از تامین نیازهای آنها، برای تحلیل گران کسب وکار مهم است. هدف کلی پیاده سازی نیازها این است که وضعیت آینده مطلوب برای ذینفعان محقق شود. در بسیاری از موارد، ذینفعان دارای نیازمندی های متفاوت و متعارف هستند و انتظاراتی دارند که ممکن است در طول فرایند اعتبارسنجی آشکار گردد.

ورودی اعتبارسنجی نیازمندی های تحلیل کسب و کار

نیازها (مشخص و در قالب مدل): می توان اعتبار هر نوع از نیازها و طرح ها را سنجید. فعالیت‌های اعتبارسنجی ممکن است پیش از تایید کامل نیازها آغاز شوند. هرچند، ممکن نیست فعالیت های اعتبارسنجی پیش از تایید کامل نیازها تکمیل گردند.

نمودار ورودی/خروجی اعتبارسنجی نیازها

عناصر اعتبارسنجی نیازمندی های کسب و کار

تعیین فرضها

هنگامی که یک سازمان محصول یا خدمات جدیدی را راه اندازی می کند، ممکن است لازم باشد در مورد پاسخ مشتریان یا ذینفعان فرض هایی صورت گیرد، زیرا تجربه های مشابهی در این رابطه وجود ندارد که بر آنها تکیه شود. در موارد دیگر، ممکن است اثبات این که یک مشکل ناشی از یک علت ریشه ای شناسایی شده است، سخت یا غیرممکن باشد. ذینفعان ممکن است فرض کرده باشند که در صورت پیاده سازی یک نیاز، مزایای خاصی پدیدار می شود. این فرض ها شناسایی شده و تعریف می شوند تا بتوان ریسک مربوط به آنها را مدیریت نمود.

تعریف معیارهای ارزیابی قابل سنجش

ممکن است هنگامی که مزایای موردانتظار به عنوان بخشی از وضعیت آینده تعریف می‌شوند، معیارهای سنجش ویژه و فرایند ارزیابی در آن گنجانده نشده باشد. تحلیل گران کسب وکار آن معیارهای ارزیابی را که به منظور سنجش میزان موفقیت تغییر پس از پیاده سازی راه حل به کار می رود، تعریف می کنند. ممکن است بر حسب وضعیت موجود، معیارهای پایه ای تعیین گردد. همچنین، می توان معیارهای هدف را تعیین نمود تا نشان دهنده دستیابی به اهداف کسب وکار یا دیگر اشکال سنجش موفقیت باشند.

ارزیابی همسویی با دامنه راه حل

ممکن است یکی از الزامات، مزایایی برای یک ذینفع به همراه داشته باشد و با این وجود، قسمت مطلوب راه حل نباشد. آن دسته از الزامات که فایده ای به یک ذینفع تحویل نمی‌دهند، گزینه های احتمالی برای حذف هستند. هنگامی که نیازها همسو باشد، یا باید وضعیت آینده را دوباره ارزیابی کرده و دامنه راه‌حل را تغییر داد و یا آن الزامات را از دامنه راه‌حل حذف نمود.در صورتی که نتوان یک طرح را برای پشتیبانی از الزامات مورد اعتبارسنجی قرارداد، ممکن است یکی از الزامات حذف شده یا به درستی درک نشده باشد و یا ممکن است تغییر در طرح موردنیاز باشد.

رهنمودها و ابزارها

  • اهداف کسب وکار: نسبت به اینکه الزامات مزایای مطلوب کسب وکار را تحویل می دهند، کسب اطمینان می‌کند.
  • توصیف وضعیت آینده: به کسب اطمینان از این که آن دسته نیازها که بخشی از دامنه راه‌حل هستند، در جهت رسیدن به وضعیت مطلوب آینده موثرند، کمک می کند.
  • ارزش بالقوه: می‌توان آن را به عنوان ملاکی که ارزش تحویل داده شده توسط الزامات با توجه به آن محاسبه می شود، در نظر گرفت.
  • دامنه راه حل: اطمینان حاصل می کند که الزاماتی که فراهم آورنده مزایا هستند، در محدوده راه‌حل مطلوب قرار دارند.

تکنیکهای اعتبار سنجی نیازمندی ها

  • معیارهای پذیرش و ارزیابی: به منظور تعریف معیارهای کیفیتی که تامین آنها برای پذیرش از سوی ذینفع ضروری است، به کار گرفته می‌شوند.
  • تحلیل اسناد: به منظور شناسایی نیازهای کسب وکار که قبلا ثبت شده است، و در جهت اعتبارسنجی الزامات، به کار می رود.
  • تحلیل مالی: به منظور تعریف مزایای مالی همراه با الزامات، به کار گرفته می شود.
  • ردیابی موارد: برای کسب اطمینان از این که مسائل یا مشکلات شناسایی شده در خلال اعتبارسنجی، مدیریت شده و حل می شوند، مورداستفاده قرار می گیرد.
  • معیارها و شاخص های کلیدی عملکرد (KPIs): به منظور انتخاب اقدامات اجرایی مناسب برای یک راه‌حل، جزئی از راه حل یا الزامات، مورد استفاده قرار می گیرند.
  • مرور: به منظور تایید اینکه آیا ذینفع می پذیرد که نیازهایش برطرف شده است یا خیر، به کار گرفته می شود.
  • تحلیل ریسک و مدیریت: به منظور تشخیص سناریوهای احتمالی تغییردهنده مزیت تحویل داده شده توسط الزامات، مورداستفاده قرارمی گیرد.

ذینفعان اعتبارسنجی الزامات

همه ذینفعان: تحلیلگران کسب وکار در پیوند با مشتری، کاربر نهایی و حامیان، در رابطه با اینکه آیا نیازها مورد اعتبارسنجی قرارگرفته است یا خیر، مسئولیت عمده را بر عهده دارند. ممکن است دیگر ذینفعان در هنگام برقراری ارتباط درباره الزامات، متوجه الزامات مشکل ساز شوند. در نتیجه، تقریبا همه ذینفعان پروژه در این وظیفه دخیل هستند.

خروجی های اعتبار سنجی ذینفعان

نیازها (معتبر): الزامات و طرح های معتبر، مواردی هستند که می توان نشان داد که مزایایی برای ذینفعان به همراه دارند و با اهداف کسب وکار در زمینه تغییر، هم‌راستا می باشند. اگر نتوان یک نیاز یا طرح را مورد اعتبارسنجی قرار داد، آن مورد یا به سازمان سودی نمی رساند و یا در محدوده راه حل قرار نمی گیرد (و یا هر دو).

تعریف ساختاربندی نیازمندی های تحلیل کسب و کار

 هدف از ساختار بندی نیازمندی های تحلیل کسب و کار

هدف تعریف ساختاربندی نیازها این است که اطمینان حاصل شود که نیازها در جهت تحقق کامل اهداف، به طور کلی از یکدیگر پشتیبانی می کنند.

توصیف ساختار بندی نیازمندی ها

ساختاربندی نیازها عبارت است از ساختار تمامی نیازهای لازم برای یک تغییر. ساختاربندی نیازها با ویژگی ها و مدل های منفرد متناسب بوده و اطمینان حاصل می‌کند که تمامی نیازها کل واحدی را تشکیل می‌دهند که از اهداف کلی کسب وکار پشتیبانی کرده و نتیجه ای مفید برای ذینفعان تولید می کنند.تحلیلگران کسب وکار با بهره گیری از ساختاربندی الزامات سعی می کنند تا:

  • • درک کنند چه مدلهایی برای آن حوزه، دامنه راه حل و مخاطبان بخصوص، مناسب است،
  • • نیازها را به صورت ساختارهای مرتبط با ذینفعان متفاوت سازماندهی کنند،
  • • نشان دهند که چگونه نیازها و مدل ها با یکدیگر تعامل کرده و به هم مرتبط می باشند. همچنین، نحوه تناسب بخش ها با یکدیگر را در جهت تشکیل یک کل معنی‌دار، به تصویر می کشند،
  • • از این که نیازها در جهت دستیابی به اهداف کلی به طور هماهنگ با یکدیگر کار می کنند، کسب اطمینان کنند، و
  • • در هنگام در نظرگرفتن اهداف کلی، تصمیمات مبادله‌ای در خصوص نیازها اتخاذ کنند.

 

هدف از ساختاربندی نیازها، نشان دادن قابلیت ردیابی  نیست، بلکه نمایش نحوه کار هماهنگ عناصر با یکدیگر در جهت پشتیبانی از اهداف کسب وکار و ساختاربندی آنها به شیوه های مختلف در جهت هم سویی با دیدگاه های ذینفعان گوناگون، مدنظر است. قابلیت ردیابی اغلب به عنوان مکانیسم ارائه و مدیریت این روابط به کار گرفته می شود. ردیابی ثابت می‌کند که هر نیاز با یک هدف مرتبط است و نشان می‌دهد که یک هدف چگونه محقق شده است. ردیابی اثبات نمی کند که راه حل یک کل منسجم و موثر خواهد بود.

ورودی های ساختاربندی نیازمندی ها

رویکرد مدیریت اطلاعات: نحوه ذخیره سازی و دسترسی به اطلاعات کسب وکار (از جمله نیازها و مدل‌ها) را تعریف می‌کند.
نیازها (در هر وضعیت): هر نیاز باید یک بار، و تنها یک بار بیان شده و در ساختاربندی نیازها گنجانده شود، به گونه ای که کل مجموعه را بتوان از نظر جامعیت ارزیابی نمود.
محدوده راه حل: باید به منظور کسب اطمینان از اینکه ساختاربندی نیازها با مرزهای راه‌حل مطلوب همسو است، در نظر گرفته شود.

 

نمودار ورودی/ خروجی تعریف ساختاربندی نیازها

عناصر ساختار بندی نیازمندی های کسب و کار

نماها و نقطه نظرهای مرتبط با نیازها

یک نقطه نظر مجموعه‌ای از قراردادهاست که نحوه ارائه، سازمان دهی و ارتباط نیازها با یکدیگر را تعریف می‌کند. نقطه نظر قالبی برای پرداختن به دغدغه های گروه بخصوصی از ذینفعان ارائه می دهد.نقطه نظر مرتبط با نیازها، اغلب شامل استانداردها و رهنمودهایی برای موارد زیر است:

  • • انواع مدل های به کاررفته برای نیازها،
  • • ویژگی‌هایی که در مدل های مختلف گنجانده شده و به طور پیوسته به کار رفته اند،
  • • نمادهای مورداستفاده در مدل ها، و
  • • رویکردهای تحلیلی مورداستفاده برای تشخیص و حفظ روابط موجود در میان مدلها.

هیچ نقطه نظر واحدی به تنهایی نمی‌تواند یک ساختار کامل فراهم کند. هر نقطه نظر از لحاظ بعضی جنبه-های مربوط به نیازها قوی‌تر، و از نظر برخی جنبه‌های دیگر، ضعیف‌تر است، زیرا گروه های متفاوت ذینفعان دغدغه های متفاوتی دارند. تلاش برای قراردادن اطلاعات بیش از حد در یک نقطه نظر، آن را بسیار پیچیده ساخته و هدف آن را تنزل می‌دهد. مثالهایی از نقطه نظر، شامل موارد زیر است:

  • • مدلهای فرایند کسب وکار،
  • • اطلاعات و مدلهای داده،
  • • تعامل کاربران از جمله موارد مربوط به کاربران یا تجربه های کاربران،
  • • حسابرسی و امنیت، و
  • • مدلهای کسب وکار.

هر یک از این نقطه نظرها، نمادهای مدل سازی و تکنیک های گوناگونی دارند، و هر یک، برای کسب اطمینان از دستیابی به یک راه حل نهایی منسجم، دارای اهمیت می باشد. در صورتی که تحلیلگر کسب وکار تنها نقطه نظر فرایند کسب وکار را در نظر گرفته باشد، راه‌حل احتمالاً موفقیت‌آمیز نخواهد بود. به شکلی مشابه، تلاش در جهت گنجاندن قراردادهای بسیار در یک نقطه نظر واحد، تحلیل آن را طاقت فرسا کرده و حاوی اطلاعات نامربوط به گروه‌های خاص ذینفعان خواهد بود.به طرح‌ها و نیازهای واقعی برای یک راه حل بخصوص و از نقطه نظر انتخابی، عنوان “نما” اطلاق می شود.

مجموعه ای از نماها، تشکیل دهنده ساختار نیازها در ارتباط با یک راه‌حل خاص است. تحلیلگران کسب وکار، نیازها را با یکدیگر هم راستا و هماهنگ کرده و به شکل نماهای معنی دار برای ذینفعان گوناگون، ساختاربندی می‌کنند. این مجموعه از نماهای هماهنگ و مکمل، پایه ای برای محاسبه جامعیت و انسجام الزامات فراهم می آورد.به طور خلاصه، نقطه نظر به تحلیلگر کسب وکار می گوید که برای پرداختن به دغدغه های هر گروه ذینفعان، چه اطلاعاتی باید ارائه دهد، در حالی که نما الزامات و طرح های حقیقی تولید شده را شرح می دهد.

ساختاربندی قالب

یک چارچوب ساختاری، مجموعه ای از نقطه نظرها است که در یک صنعت، بخش و یا سازمان، استاندارد تلقی می‌شود. تحلیلگران کسب وکار می‌توانند چارچوب ها را به عنوان قالب های از پیش تعریف شده در نظر گرفته و با تعریف ساختار آنها، کار خود را آغاز کنند. به نحوی مشابه، می توان قالب را با اطلاعات خاص حوزه پر نموده و مجموعه ای از نماها تشکیل داد که در صورت صحت، قالبی مفیدتر برای به دست آوردن ساختارهاست، زیرا اطلاعات از پیش در آن قرار داده شده است.

جامعیت

ساختاربندی به کسب اطمینان از اینکه مجموعه نیازها کاملند، کمک می کند. تمام مجموعه نیازها باید برای مخاطبان قابل درک باشد، به شکلی که بتوان تعیین کرد که مجموعه منسجم است و شرح حال کاملی را بیان می کند. هیچ نیازی نباید از مجموعه حذف شده و یا نسبت به دیگر نیازها ناهماهنگ و متناقض باشد. ساختاربندی نیازها باید هرگونه وابستگی به این نیازها را که می توانند مانع دستیابی به اهداف شوند، در نظر بگیرد.ساختاربندی نیازها بر حسب نقطه نظرهای گوناگون، به کسب اطمینان از این جامعیت کمک می کند. تکرار استنباط، تشخیص ویژگیها و فعالیت های تحلیلی، به شناسایی خلاها یاری می رساند.

بررسی ارتباط و تایید روابط بین نیازها

ممکن است در هنگام تعریف ساختاربندی نیازها، آنها به شیوه های گوناگون به یکدیگر مرتبط باشند. تحلیلگران کسب وکار، نیازها را به منظور تعریف روابط بین آنها مورد بررسی و تحلیل قرار می دهند. نمایاندن این روابط، از راه ردیابی نیازها انجام می شود.تحلیلگران کسب وکار برای کسب اطمینان از اینکه روابط موجود معیارهای کیفیتی زیر را برآورده می کنند، هر رابطه را مورد بررسی قرار می‌دهند:
تعریف شده: رابطه ای وجود دارد و نوع رابطه شرح داده شده است.

ضروری: رابطه برای درک نیازها از منظری کل‌نگر، ضروری است.

صحیح: رابطه شرح داده شده، واقعاً بین عناصر برقرار است.

غیرمبهم: رابطه ای که عناصر را به دو شکل متفاوت و متضاد به یکدیگر مرتبط کند، وجود ندارد.

یکدست: روابط به شیوه یکسان و با مجموعه توصیه های استاندارد یکسان، همان گونه که در نقطه نظرها تعریف شده است، شرح داده شده اند.

ساختار بندی نیازمندی های تحلیل کسب وکار

ساختار اطلاعات تحلیل کسب وکار نیز نوعی از ساختاربندی اطلاعات است. این نوع از ساختاربندی، به عنوان بخشی از برنامه ریزی مدیریت اطلاعات کسب وکار تعریف می‌شود. ساختاربندی اطلاعات جزئی از ساختاربندی نیازهاست، زیرا نحوه ارتباط بین تمام اطلاعات تحلیل کسب وکار را در رابطه با یک تغییر توصیف می کند. این ساختاربندی، روابط وابسته به انواع اطلاعات از جمله نیازها، طرحها و نوع مدلها و نتایج استنباط را تعریف می‌کند. درک ساختار این نوع از اطلاعات، به کسب اطمینان از اینکه مجموعه کامل نیازها تکمیل است (از طریق تایید کامل بودن روابط) کمک می کند. بهتر است تعریف این ساختاربندی پیش از راه‌اندازی زیرساخت‌هایی همچون ابزارهای مدیریت چرخه زندگی نیازها، نرم افزار مدیریت ساختاربندی و یا مخزن اسناد آغاز شود.

رهنمودها و ابزارهای ساختاربندی نیازها

نرم افزار مدیریت ساختاربندی: نرم افزار مدل سازی می تواند به مدیریت حجم، پیچیدگی و شکل روابط درون ساختاربندی نیازها کمک کند.
اطلاعات حقوقی/قانونی: مقررات یا قوانین تصویب شده را که پیروی از آنها ضروری است، شرح می‌دهد. این قوانین ممکن است بر ساختاربندی نیازها و خروجی های آن تاثیر بگذارد. به علاوه، ممکن است در نظر گرفتن محدودیت های استاندارد یا ناشی از قرارداد، نیز لازم باشد.

روشها و چارچوب ها: مجموعه ای از پیش تعیین شده از مدل ها و روابط بین مدل ها که برای ارائه نقطه نظرهای مختلف به کار گرفته می شود.

تکنیک های ساختاربندی نیازمندی ها

  • مدل سازی داده: به منظور توصیف ساختار نیازها در ارتباط با داده مورد استفاده قرار می‌گیرد.
  • تجزیه کاربردی: به منظور تجزیه یک واحد سازمانی، دامنه محصول و یا دیگر عناصر، به اجزای سازنده آن مورد استفاده قرار می‌گیرد.
  • مصاحبه: به منظور تعریف ساختار نیازها به شکل مشارکتی، به کار گرفته می شود.
  • مدل سازی سازمانی: به منظور درک واحدهای گوناگون سازمانی، ذینفعان و روابط آنها که ممکن است به تعریف نقطه نظرهای مرتبط کمک کند، به کار گرفته می شود.
  • مدل سازی از محدوده: به منظور شناسایی عناصر و مرزهای ساختاربندی نیازها مورد استفاده قرار می گیرد.
  • کارگاه های آموزشی: به منظور تعریف ساختار و نیازها به شکل مشارکتی، مورد استفاده قرار می گیرد

ذینفعان ساختاربندی نیازمندی ها

کارشناس حوزه موردنظر، کارشناس پیاده سازی تخصصی، مدیر پروژه، حامی، آزمونگر: ممکن است در تعریف و تعیین ساختاربندی نیازها یاری برسانند.
هر ذینفع ممکن است از ساختاربندی نیازها به منظور محاسبه جامعیت آنها استفاده کند.

خروجی ساختاربندی نیازها:

  • نیازها و روابط درونی بین آنها و نیز هرگونه اطلاعات مربوط به پیش زمینه که ثبت شده است.

تعریف گزینه های طرح

هدف از تعریف گزینه های طرح

هدف از تعریف گزینه های طرح عبارت است از تعریف رویکرد راه حل، تشخیص فرصت هایی برای بهبود کسب و کار، تخصیص نیازها در بین اجزای راه حل، و ارائه گزینه های طرح به منظور دستیابی به وضعیت مطلوب آینده.

توصیف گزینه های طرح

در هنگام تدوین یک راه حل، ممکن است تعداد یک گزینه یا بیشتر برای طرح شناسایی گردد. هر گزینه طرح، نشان دهنده راهی برای برآورده کردن مجموعه‌ای از نیازهاست. گزینه‌های طرح نسبت به استراتژی تغییر در یک سطح پایین تر قرار دارند و بیشتر تاکتیکی هستند تا استراتژیک. با تدوین یک راه حل ممکن است نیاز باشد که مبادله های تاکتیکی بین جایگزین‌های طرح انجام گیرد. تحلیل گران کسب وکار باید تاثیر این مبادله ها بر تحویل ارزش به ذینفعان را محاسبه نمایند. با تکامل الزامات و پیشرفت اقدامات، گزینه های طرح نیز تکامل پیدا می کند.

ورودی های تعریف گزینه های طرح

استراتژی تغییر: رویکردی را که پیروی از آن برای منتقل شدن به وضعیت آینده لازم است، توصیف می‌کند. این امر ممکن است در رابطه با اینکه چه چیز امکان پذیر یا شدنی است، تاثیراتی بر تصمیمات مرتبط با طرح داشته باشد
نیازها (معتبر، اولویت بندی شده): تنها نیازهایی که اعتبار آنها تایید شده است، در گزینه های طرح در نظر گرفته می شوند. دانستن اولویت های مربوط به نیازها به پیشنهاد گزینه های معقول برای طرح کمک می کند. ممکن است نیازهای دربردارنده اولویت های بالاتر در مقایسه با نیازهای با اولویت پایین تر، در هنگام انتخاب اینکه کدام اجزای راه حل بهتر نیازها را برآورده می کند، دارای وزن بیشتری باشند.

ساختاربندی نیازها: مجموعه کامل نیازها و روابط بین آنها، در تعریف گزینه¬های طرح مرتبط با مجموعه کلی نیازها حائز اهمیت می باشد.

نمودار ورودی/خروجی تعریف گزینه‌های طرح

عناصر تعریف گزینه های طرح

تعریف رویکردهای راه حل

رویکرد راه حل، شرح می دهد که آیا قرار است اجزای راه‌حل تولید شده یا خرید شوند، یا ترکیبی از هردو. تحلیلگران کسب وکار جنبه‌های رویکرد راه حل را در رابطه با هر یک از گزینه های طرح محاسبه می کنند.رویکردهای راه حل شامل موارد زیر هستند:

تولید: اجزای راه حل جمع¬آوری شده، ساخته می شوند و یا توسط کارشناسان به عنوان پاسخ مستقیم به مجموعه ای از نیازها طراحی می گردند. گزینه های نیازها و طرح ها برخوردار از جزئیات کافی است تا بتوان تعیین نمود که کدام راه حل باید ساخته شود. این گزینه دربردارنده تعدیل یک راه حل موجود نیز هست.
خرید: اجزای راه حل از میان مجموعه ای عرضه شده که برآورده کننده نیازها هستند، انتخاب می‌شوند. گزینه های مربوط به طرح و نیازها دارای جزئیات کافی هستند تا بتوان پیشنهاد داد که کدام راه حل باید خریداری شود. این موارد عرضه شده، معمولا محصول یا خدماتی هستند که تحت مالکیت و نگهداری اشخاص ثالث قرار دارند.
ترکیبی از هردو: همه گزینه های طرح را نمی‌توان دقیقا در یکی از دسته های بالا قرار داد. ممکن است هزینه های طرح شامل ترکیبی از ساخت و خرید اجزا باشد.
در همه انواع این رویکردها، شیوه پیشنهادی ادغام اجزا نیز در گزینه طرح در نظر گرفته می شود.

 

شناسایی فرصت های بهبود در هنگام پیشنهاد گزینه های طرح ممکن است تعدادی فرصت برای بهبود عملکرد کسب وکار مهیا شده و مورد مقایسه قرار بگیرد. برخی از مثال های رایج فرصت ها شامل این موارد است:

افزایش بازدهی: کاری را که افراد انجام می دهند با مهندسی یا به اشتراک گذاری فرآیندها، تغییر مسئولیت‌ها و یا برون سپاری، ساده یا اتوماتیک کنید. همچنین، اتوماسیون می تواند ثبات رفتار را بالا برده و احتمال این که ذینفعان مختلف عملکرد یکسانی را به شیوه های مختلف انجام دهند، کاهش دهد.
بهبود امکان دستیابی به اطلاعات: مقدار بیشتری از اطلاعات را برای آن دسته کارکنان که به طور مستقیم یا غیرمستقیم با مشتریان سر و کار دارند، فراهم کرده و بدین صورت، نیاز به کارشناس را کاهش می دهد.

شناسایی قابلیت های بیشتر: به قابلیت هایی که از پتانسیل تحویل ارزش در آینده برخوردارند و توسط راه‌حل مورد پشتیبانی قرار می گیرند، توجه کنید. این قابلیتها ممکن است لزوما برای سازمان ارزش بلافاصله به همراه نداشته باشد (برای مثال، یک برنامه نرم افزاری با ویژگی هایی که سازمان انتظار دارد در آینده از آنها استفاده کند).
تخصیص نیازها

 تخصیص نیازها عبارت است از فرایندی که به منظور دستیابی بهتر به اهداف، نیازها را به اجزای راه حل مرتبط می کند. تخصیص از راه محاسبه مبادله بین جایگزین ها به منظور ماکزیمم کردن سود و کمینه کردن هزینه، مورد پشتیبانی قرار می گیرد. ارزش یک راه حل ممکن است بر حسب این که نیازها چگونه پیاده سازی شده و راه حل در چه هنگامی قابل ارائه به ذینفعان است، متغیر باشد. هدف از تخصیص، ماکسیمم کردن ارزش است.ممکن است نیازها به واحدهای سازمانی، عملکردهای کاری، اجزای راه حل و یا ارائه های مختلف یک راه حل، تخصیص داده شوند. تخصیص نیازها معمولاً هنگامی آغاز می‌شود که رویکرد راه حل تعیین شده باشد، و تا هنگام تخصیص دهی تمامی نیازهای معتبر ادامه پیدا می‌کند. تخصیص معمولا در طول طراحی و پیاده-سازی یک راه‌حل، ادامه می یابد.

توصیف گزینه‌های طرح

گزینه های طرح در هنگام در نظر گرفتن وضعیت آینده مطلوب و به منظور کسب اطمینان از این که گزینه طرح معتبر است، مورد بررسی قرار گرفته و تدوین می‌شوند. مقیاسهای عملکرد راه حل، در رابطه با هر گزینه طرح تعریف می‌شود.معمولاً یک گزینه طرح از اجزای بسیاری تشکیل شده است که هر یک با یک عنصر طراحی تعریف می‌شوند. ممکن است عناصر طرح، توصیف کننده موارد زیر باشند:

  • • سیاست های کسب وکار و قواعد کسب وکار،
  • • فرآیندهای کسب وکار برای اجرا و مدیریت،
  • • افرادی که راه حل را اجرا و حفظ می کنند و نیز، عملکردها و مسئولیت های کاری آنها،
  • • تصمیم های عملیاتی کسب وکار که قرار است اتخاذ شود،
  • • برنامه های نرم افزاری و اجزای برنامه مورد استفاده در راه حل، و
  • • ساختارهای سازمانی از جمله تعامل بین سازمان، مشتریان و عرضه کنندگان آن.

رهنمودها و ابزارهای گزینه های طرح

راه‌حل‌های موجود: محصولات و خدمات موجود، اغلب مربوط به شخص ثالث، که به عنوان بخشی از یک گزینه طرح در نظر گرفته می شود.

توصیف وضعیت آینده: وضعیت مطلوب شرکت که گزینه‌های طرح بخشی از آن خواهند بود، را مشخص کرده و به کسب اطمینان از اینکه گزینه های طرح، قابل دوام هستند، کمک می کند.

نیازها (ردیابی شده): آن دسته گزینه‌های طرح را که به بهترین شکل نیازهای شناخته شده را برطرف می کنند، تعریف می کند.

محدوده راه حل: در هنگام انتخاب گزینه های طرح قابل¬دوام، مرزها را تعریف می کند.

تکنیکهای تعیین گزینه های طرح

  • • تعیین شاخص و تحلیل بازار: به منظور شناسایی و تحلیل راه حل های موجود و روندهای بازار، به کار گرفته می شود.
  • • طوفان فکری: به منظور کمک به شناسایی فرصت های بهبود و گزینه های طرح، مورد استفاده قرار می گیرد.
  • • تحلیل اسناد: به منظور فراهم آوردن اطلاعات مورد نیاز برای توصیف گزینه ها و عناصر طرح، به کار می رود.
  • • مصاحبه: به منظور کمک به شناسایی فرصت های بهبود و گزینه های طرح، به کار گرفته می شود.
  • • درسهای آموخته شده: به منظور کمک به شناسایی فرصت های بهبود، مورداستفاده قرار می گیرد•
  • •نقشه برداری ذهنی: به منظور شناسایی و بررسی گزینه‌های طرح ممکن مورداستفاده قرار می‌گیرد.
  • • تحلیل علت ریشه‌ای: به منظور درک علت زیربنایی مشکلاتی که در هنگام تغییر با آنها روبرو می شویم و نیز پیشنهاد راه حل برای پرداختن به آنها، به کار گرفته می‌شود.
  • • نظرسنجی یا پرسشنامه: به منظور کمک به شناسایی فرصت های بهبود و گزینه های طرح، به کار گرفته می شود.
  • • برآورد فروشنده: به منظور جفت کردن برآورد راه حل شخص ثالث با برآورد فروشنده و در جهت کسب اطمینان از اینکه راه حل قابل دوام بوده و همه طرفها خواهند توانست یک رابطه کاری سالم را آغاز کرده و آن را حفظ کنند، به کار گرفته می شود.
  • • کارگاه های آموزشی: به منظور کمک به شناسایی فرصتهای بهبود و گزینه های طرح، به کار می‌رود.

ذینفعان تعریف گزینه های طرح

  • • کارشناس حوزه مربوطه: با ارائه تخصص خود در کسب وکار، در هنگام ارزیابی جایگزین‌های راه حل، و به ویژه در رابطه با مزایای بالقوه یک راه‌حل، ورودی و بازخورد فراهم می کند.
  • • کارشناسان پیاده سازی تخصصی: از تخصص خود برای در نظرگرفته شدن گزینه های طرح به منظور فراهم آوردن ورودی های موردنیاز مرتبط با محدودیت های یک راه‌حل و هزینه های آن، استفاده می کنند.
  • • عملیاتی: می‌تواند در ارزیابی مشکلات و هزینه‌های یکپارچه‌سازی راه‌حل‌های پیشنهادی با فرایندها و سیستم‌های موجود، کمک کند.
  • • مدیر پروژه: فرآیند تعریف راه حل (از جمله محدوده راه حل و ریسک های مرتبط با راه حلهای انتخابی) را برنامه¬ریزی و مدیریت می‌کند.
  • •عرضه کننده: اطلاعاتی در خصوص عملکردهای مرتبط با یک گزینه طرح خاص ارائه می‌دهد.

خروجی‌های تعیین گزینه ای طرح

گزینه های طرح: شیوه های گوناگون ارضای یک نیاز (یا بیشتر) را در یک پیش زمینه توصیف می‌کنند. آنها ممکن است در بردارنده رویکرد راه حل، فرصت‌های بالقوه بهبود که توسط آن گزینه مهیا می‌شود، و اجزایی که گزینه را تعریف می کنند، باشند.

تحلیل ارزش بالقوه و پیشنهاد راه حل

هدف از تحلیل ارزش بالقوه پیشنهاد راه حل

هدف تحلیل ارزش بالقوه و پیشنهاد راه حل، این است که ارزش بالقوه هر گزینه طرح برآورد شده و تعیین شود که کدام یک در جهت برطرف کردن نیازهای شرکت،  مناسب تر است.

توصیف تحیل ارزش بالقوه پیشنهاد راه حل طرح

“تحلیل ارزش بالقوه و پیشنهاد راه حل”، نحوه برآورد و مدل سازی ارزش تحویل داده شده توسط مجموعه‌ای از الزامات، طرح ها و یا هزینه های طرح را توصیف می کند. در طول دوره یک تغییر، ارزش بالقوه بارها مورد تحلیل قرار می‌گیرد. این تحلیل، ممکن است برنامه ریزی شده باشد یا در اثر اصلاح  پیش زمینه یا محدوده تغییر، رخ دهد. تحلیل ارزش بالقوه شامل در نظرگرفتن این است که برآوردها با عدم اطمینان همراه است. ارزش را می‌توان در رابطه با تامین مالی، آوازه و یا تاثیر بر بازار، توصیف نمود. هر تغییری ممکن است در بردارنده ترکیبی از افزایش و کاهش در ارزش باشد.گزینه های طرح از راه مقایسه ارزش بالقوه هر گزینه با گزینه های دیگر، مورد ارزیابی قرار می گیرند. هر گزینه ترکیبی از مزایا و نقاط ضعف دارد که باید در نظر گرفته شوند. بسته به دلایل هر تغییر، گاه ممکن است بهترین گزینه برای پیشنهاد وجود نداشته باشد و گاه ممکن است بهترین گزینه به‌روشنی موجود باشد. در برخی موارد، این بدان معنی است که بهترین گزینه این است که کار در رابطه با بیش از یک گزینه، طرح  آغاز شود (احتمالاً برای به دست آوردن شواهدی مفهومی) و سپس، عملکرد هر یک سنجیده شود. در دیگر نمونه ها، ممکن است تمامی گزینه های پیشنهادی رد شده و برای تعریف یک طرح مناسب، به تحلیل بیشتری نیاز باشد. همچنین، ممکن است بهترین پیشنهاد این باشد که هیچ کاری صورت نگیرد.

ورودی های تحلیل ارزش بالقوه پیشنهاد راه حل طرح

ارزش بالقوه: می‌تواند به عنوان شاخصی که ارزش تحویل داده شده توسط یک طرح با توجه به آن مورد ارزیابی قرار می¬گیرد، به کار رود.
گزینه های طرح: باید مورد ارزیابی قرار گرفته و با یکدیگر مقایسه شوند، تا بتوان گزینه¬ای را برای راه¬حل پیشنهاد نمود.
نمودار ورودی/ خروجی تحلیل ارزش بالقوه و پیشنهاد راه حل

 

عناصر تحلیل ارزش بالقوه پیشنهاد راه حل طرح

مزایای موردانتظار مزایای موردانتظار: ارزش مثبتی را که قرار است یک راه حل به ذینفعان تحویل دهد، شرح می‌دهند. ارزش می‌تواند شامل مزایا و کاهش ریسک، تبعیت از سیاست‌ها و مقررات کسب وکار، بهبود تجربه کاربران، یا هرگونه نتیجه مثبت دیگر باشد. مزایا بر اساس تحلیل سودی که برای ذینفعان مطلوب است و سودی که دستیابی به آن ممکن است، تعیین می‌شوند. مزایای موردانتظار را می‌توان در سطح نیازهای یا مجموعه ای از نیازها، محاسبه نمود. این کار با در نظرگرفتن اینکه در صورت برآورده شدن اهداف کلی کسب وکار، مجموعه نیازها تا چه حد در این امر ایفای نقش می‌کنند، صورت می گیرد. مجموع مزایای موردانتظار برابر است با سود خالص تمام الزامات مرتبط با یک گزینه طرح بخصوص. مزایا اغلب در طول یک دوره زمانی تحقق می یابند.
مخارج مورد انتظار مخارج مورد انتظار: شامل هرگونه ارزش منفی بالقوه مرتبط با یک راه‌حل (از جمله هزینه به دست آوردن آن راه حل)، و هرگونه تاثیر منفی که ممکن است آن راه حل بر ذینفعان داشته باشد، و نیز هزینه حفظ آن در طول زمان، است. هزینه مخارج موردانتظار می تواند شامل موارد زیر باشد:

  • • زمان بندی
  • • تلاش
  • • هزینه های عملیاتی
  • • هزینه های خرید و/یا پیاده سازی
  • • هزینه های نگهداری
  • • منابع فیزیکی
  • • منابع اطلاعاتی و
  • • منابع انسانی

مخارج موردانتظار مرتبط با یک گزینه طرح

انباشت هزینه‌های اجزای طرح را در نظر می‌گیرد. تحلیلگران کسب وکار همچنین هزینه فرصت ها را در هنگام برآورد هزینه موردانتظار یک تغییر، محاسبه می کنند. هزینه فرصت ها نتایج جایگزینی است که اگر منابع زمان و تامین مالی تخصیص داده شده به یک گزینه طرح به گزینه طرح دیگری اختصاص می‌یافت، محقق می شد. هزینه فرصت هر گزینه طرح برابر است با ارزش بهترین جایگزینی که انتخاب نشده است.

تعیین ارزش

ارزش بالقوه یک راه حل برای یک ذینفع، به مزایای تحویل داده شده توسط آن راه حل و مخارج مرتبط با آن بستگی دارد. ارزش ممکن است مثبت (در صورتی که مزایا بیش از مخارج باشد) و یا منفی (در صورت بیشتر بودن هزینه ها از مزایا) باشد.تحلیلگران کسب وکار، ارزش بالقوه را از زاویه دید ذینفعان بررسی می‌کنند. تقریباً همیشه ارزش متعلق به شرکت، وزن بیشتری نسبت به ارزش هر گروه ذینفع خاص دارد. ممکن است ارزش برای مجموعه‌ای از ذینفعان افزایش، و برای مجموعه دیگر کاهش یابد. اما افزایش کلی ارزش مثبت برای تمام شرکت، ادامه آن تغییر را توجیه می کند.

ارزش بالقوه مقداری نامشخص است. همیشه رویدادها یا شرایطی وجود دارد که می تواند ارزش حقیقی را افزایش یا کاهش دهد. بسیاری از تغییرات در ارتباط با مزایای نامحسوس و یا نامطمئن پیشنهاد می شوند، در حالی که مخارج به عنوان مشهود و قطعی شرح داده می‌شوند، و احتمال افزایش آنها نیز در نظر گرفته می شود. هنگامی که مزایا به عنوان نامشهود و مخارج به عنوان مشهود توصیف می‌شوند، ممکن است مقایسه این گزینه ها برای ذینفعان دشوار باشد. تحلیلگران کسب وکار  با در نظر گرفتن مخارج محسوس و نامحسوس در کنار مزایای محسوس و نامحسوس، برآوردی کامل از تاثیرات هدف دار و پولی یک تغییر پیشنهادی، تعریف می‌کنند. برآورد هزینه ها و مزایا باید درجه عدم اطمینان را در زمان انجام برآوردها در نظر بگیرد.
محاسبه گزینه های طرح و پیشنهاد راه حل

هر گزینه طرح بر مبنای ارزش بالقوه ای که انتظار می رود آن را تحویل دهد، محاسبه می شود. در هر مقطعی از تحلیل گزینه های طرح، ممکن است لازم باشد که نحوه تخصیص دهی اولیه عناصر طرح بین اجزا، مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد. علت ارزیابی مجدد شامل درک بهتری از هزینه ها، پیاده سازی هر جز و تعیین بهترین نسبت هزینه به سود در تخصیص می باشد.با درک مخارج و تلاش های لازم برای هر یک از اجزای راه حل، تحلیل گران کسب وکار هر گزینه طرح را مورد محاسبه قرار می دهند تا مطمئن شوند که آن گزینه، نمایانگر موثرترین مبادله ها است. در این رابطه، چندین فاکتور باید در نظر گرفته شوند:
منابع موجود: ممکن است محدودیت هایی در خصوص مقدار نیازهایی که بر اساس منابع تخصیص داده شده می‌توان پیاده نمود، وجود داشته باشد. در برخی نمونه ها، می توان با توسعه یک مورد کسب وکار، سرمایه گذاری بیشتر را توجیه نمود.
محدودیت در راه حل: ممکن است به علت الزامات قانونی یا تصمیمات مربوط به کسب وکار، لازم باشد که به برخی نیازها به صورت دستی و اتوماتیک، رسیدگی شود، یا برخی نیازها نسبت به نیازهای دیگر دارای اولویت باشند.
وابستگی متقابل بین نیازها: برخی قابلیت‌ها ممکن است به خودی خود، ارزش محدودی برای سازمان به همراه داشته باشند، اما باید به منظور پشتیبانی از دیگر نیازهای دارای ارزش بالا، تحویل داده شوند.
دیگر ملاحظات می‌تواند شامل رابطه با فروشندگان پیشنهاد شده، وابستگی به دیگر اقدامات، فرهنگ سازمانی و جریان نقدی کافی برای سرمایه گذاری باشد.همچنین، تحلیلگران کسب وکار، گزینه یا گزینه هایی را که برخوردار از ارزشمندترین راه‌حل در رابطه با نیازمندی ها پنداشته می شود، پیشنهاد می¬دهند. ممکن است که هیچ یک از گزینه های طرح چندان ارزشمند نباشد و بهترین پیشنهاد این باشد که کاری صورت نگیرد.

رهنمودها و ابزارهای ارزیابی گزینه های طرح

  • • اهداف کسب و کار: به منظور محاسبه مزایای موردانتظار به کار گرفته می شود.
  • توصیف وضعیت موجود: پیش زمینه ای را که در آن کار باید تکمیل گردد، فراهم می کند. می‌توان از آن به منظور شناسایی و کمک به تعیین کمی مقدار تحویل داده شده از یک ارزش بالقوه، استفاده نمود.
  • • توصیف وضعیت آینده: وضعیت آینده مطلوب را که راه حل بخشی از آن است، به منظور کسب اطمینان از مناسب بودن گزینه های طرح، توصیف می کند.
  • • نتایج تحلیل ریسک: ارزش بالقوه گزینه‌های طرح، شامل محاسبه سطح ریسک مرتبط با اقدامات یا گزینه های طرح می باشد.
  • • محدوده راه حل: محدوده راه حل تحویل داده شده را تعریف می کند. در نتیجه، می توان از آن یک ارزیابی مرتبط، یعنی درون مرزهای محدوده، به عمل آورد.

تکنیک های ارزیابی گزینه های طرح

  • • معیارهای پذیرش و ارزیابی: به منظور بیان نیازها در قالب معیارهای پذیرش به کار گرفته می شوند تا در هنگام محاسبه راه حل های پیشنهادی و تعیین این که آیا یک راه‌حل نیازهای تعریف شده کسب وکار را برآورده می کند، مفید باشند.
  • • مدیریت پسمانده: به منظور تعیین توالی ارزش بالقوه به کار می رود.
  • • طوفان فکری: به منظور شناسایی مزایای بالقوه نیازها به شیوه مشارکتی، مورد استفاده قرار می گیرد.
  • • موارد کسب وکار: به منظور محاسبه پیشنهادها در خصوص اهداف کسب وکار به کار می رود.
  • • تابلوی مدل کسب وکار: به عنوان ابزاری برای کمک به درک استراتژی و اقدامات، مورداستفاده قرار می‌گیرد.
  • • تحلیل تصمیم: به منظور پشتیبانی از محاسبه و درجه بندی گزینه های طرح، به کار گرفته می شود.
  • • برآورد: به منظور پیش بینی هزینه ها و تاثیرات برآورده کردن نیازها، به عنوان گامی به سمت برآورد ارزش آنها مورد استفاده قرار می‌گیرد.
  • • تحلیل مالی: به منظور ارزیابی بازگشت مالی گزینه های مختلف، و انتخاب بهترین بازگشت سرمایه، به کار گرفته می‌شود.
  • • گروه های تمرکز: به منظور دستیابی به ورودی ذینفعان در خصوص اینکه کدام گزینه طرح بهتر نیازها را برآورده می کند، و نیز، ارزیابی یک گروه کوچک و هدف دار مربوط به ارزش موردانتظار ذینفعان، به کار گرفته می شود.
  • • مصاحبه: به منظور دستیابی به ورودی ذینفعان در خصوص اینکه کدام گزینه طرح بهتر نیازها را برآورده می کند و ارزیابی انتظارات هر یک از ذینفعان از ارزش، مورد استفاده قرار می گیرد.
  • • معیارها و شاخصهای کلیدی کسب وکار (KPLs): به منظور ایجاد و ارزیابی مقیاس های به کار رفته در تعریف ارزش، به کار می رود.
  • • تحلیل ریسک و مدیریت: به منظور شناسایی و مدیریت ریسک هایی که ممکن است بر ارزش بالقوه الزامات تأثیر بگذارند، مورد استفاده قرار می گیرد.
  • • نظرسنجی و پرسشنامه: به منظور دستیابی به ورودی ذینفعان در خصوص اینکه کدام گزینه های طرح بهتر نیازها را برآورده کرده و نیز، شناسایی ارزش مورد انتظار ذینفعان، به کار می رود.
  • • تحلیل SWOT: به منظور شناسایی نقاط قوت و ضعف که بر ارزش راه‌حل تأثیر می‌گذارند، مورد استفاده قرار می گیرد.
  • • کارگاه های آموزشی: به منظور دستیابی به ورودی ذینفعان در خصوص این که  کدام گزینه ها بهتر نیازها را برطرف می کنند و ارزیابی ارزش موردانتظار ذینفعان، به کار گرفته میشود.

ذینفعان ارزیابی گزینه های طرح

  • • مشتری: نماینده بخش‌هایی از بازار است که تحت تاثیر نیازها و راه‌حل‌ها قرار می‌گیرد و در تحلیل مزایای این نیازها و مخارج گزینه های طرح، نقش دارد.
  • • متخصصان یک حوزه خاص: ممکن است به دلیل دانش خود نسبت به آن حوزه، برای کمک در تحلیل مزایا و ارزش بالقوه به ویژه برای نیازهایی که شناسایی آنها دشوارتر است، فراخوانده شوند.
  • • کاربر نهایی: بینشی نسبت به ارزش نهایی یک تغییر، فراهم می کند.
  • • کارشناس پیاده سازی تخصصی: ممکن است به دلیل تخصص در پیاده سازی گزینه های طرح و به منظور شناخت ریسک ها و مخارج بالقوه، فراخوانده شود.
  • • مدیر پروژه: فرایند انتخاب را مدیریت می کند و بنابراین، هنگام اعمال تغییر، نسبت به تاثیرات بالقوه آن (از جمله ریسک های مرتبط با تغییر) بر پشتیبانان تغییر، آگاه است.
  • • قانونگذار: ممکن است در ارزیابی ریسک که مرتبط با نهادهای قانونی است، دخیل بوده و یا محدودیت هایی بر مزایای بالقوه اعمال کند.
  • • حامی: صرف منابع برای خرید یا تدوین یک راه حل را تایید کرده و با پیشنهاد نهایی موافقت می کند. حامی ممکن است بخواهد در رابطه با تغییر در ارزش و ریسک بالقوه و نیز هزینه فرصت مربوط به آن، آگاه نگاه داشته شود، چون ممکن است ترجیح دهد که فعالیت دیگری را دنبال کند.

خروجی ارزیابی گزینه های طرح

  • • پیشنهاد راه حل: بر اساس ارزیابی تمام گزینه¬های تعریف¬شده طرح، مناسب ترین راه حل پیشنهادی را انتخاب می‌کند. راه حل پیشنهادی باید ارزش فراهم شده برای شرکت را ماکزیمم کند.

این مطلب را هم ملاحظه نمایید

مدیریت الزامات تحلیل کسب و کار