انطباق پذیری ذهنی مدیران

توانمندی لازم برای غلبه بر دگرگونی های مداوم کسب و کار با ایجاد انطباق پذیری در سبک رهبری مدیران

حسین نوریان، مشاور مدیریت استراتژیک

سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد اصفهان

سه شنبه ۲۱ فروردین ماه ۱۳۹۷

در سالهای اخیر، ظهور گسیختگی در بازارهای مختلف بسیار شتاب گرفته است، تقریبا تمام بنگاه های اقتصادی با پیامدهای ناشی از تغییرات شدید و عمیق دست به گریبان شده اند و دشواری این رویارویی همواره در حال افزایش است. بروز تغییری در فن آوری، در مدت کوتاهی می تواند تمامی مولفه های مدل کسب و کار یک بنگاه را تحت تاثیر قرار دهد، قیمت محصولات و خدمات آن را غیر رقابتی نماید، تمایزات کیفی آن را برای مشتریان بی ارزش کند و همه داشته های یک شرکت موفق را مانند سرمایه آن یخ فروش نیشابور، در برابر آفتاب تموزِ عصر دیجیتالیزه شدن، در معرض نابودیِ سریع قرار دهد. در این شرایط کسب و کار، تنها آن دسته از سازمان ها پایدار و ارزش آفرین باقی می مانند که قابلیت هایی مانند انطباق پذیری مداوم با شرایط جدید محیطی و توان تغییر مستمر مدل کسب و کار را نهادینه کنند. در چونان شرایطی که مزیت های رقابتی سنتی مانند ارزش اندازه و بزرگی سازمان (Scale Advantage) یا حتا برخورداری از سهم بازار (Market Share) کم اثر و بی رمق شده، استراتژی های مختلفی برای ایجاد تحول سازمانی پیشنهاد گردیده است که کوچک سازی سازمان به گونه ای که از چابکی تغییر سریع برخوردار شود، ایجاد قابلیت ورود سریع به کسب و کارهای جدید، تجهیز سبک رهبری سازمان به ابزارهای جدید تصمیم گیری مانند هوش تجاری و توانمند نمودن بنگاه در رصد و تحلیل فوری تغییرات بازار، از آن جمله اند. اما این استراتژی ها تنها در صورتی موفق و موثر عمل می کند، که دیدگاه ذهنی و سبک تفکر استراتژیک مدیران سازمان متناسب با این شرایط جدید متحول و انطباق پذیر گردد. مدیری که به بستر گرم ثبات در راهبردها و شیوه تصمیم گیری عادت کرده است و مدل کسب و کار سازمان را بر روی حالت خلبانی اتوماتیک! قرارداده است، متوجه نشانه های این دگرگونی ها نمی شود و شیوه مواجهه با آنها را نمی یابد و حتا اگر هم استراتژی صحیح را در زمان مناسب تشخیص دهد، سبک رهبری او به گونه ای نخواهد بود که بتواند آن تصمیمات را در بدنه سازمان اجرائی نماید، پس پیش شرط ایجاد انطباق پذیری سازمانی، انطباق پذیر نمودن دیدگاه ذهنی مدیران با عدم قطعیت های محیطی است! گویی مدیران در عصر دگرگونی های سریع و شدید باید با تمرین هایی مانند آنچه که در ادامه می خوانید، نگرش راهبردی خود را با تغییرات محیط منطبق نمایند:

کمی بایستیم تا تند تر حرکت کنیم:

در جلسه هیات مدیره یک شرکت بزرگ، اعضای آن در یک مخمصه فکری دشوار گرفتار شده اند، ایشان دوازده ماه قبل تصمیم گرفته بودند که به منظور ایجاد توان تولید محصولات جدید، شرکت دیگری را به تملک خود درآورند و در سازمان موجود ادغام کنند اما به رغم تحلیل و هدف گذاری درست و با وجود یک برنامه جامع و یکپارچه که برمبنای تحلیل های سناریو طرح ریزی شده و بازهم به رغم تبعیت دقیق از آن برنامه، بهره وری سازمان به شدت افت کرده است و اعضای هیات مدیره دلیل آن را نمی دانند! در این شرایط مدیرعامل همچنان با تاکید بر سپری شدن چرخه عمر محصولات فعلی و بی ارزش شدن آن در برابر محصولات جایگزین، راه حل را در سرمایه گذاری بیشتر بر روی محصولات جدید و تحقیق و توسعه می داند و مدیر مالی هشدار می دهد که با اختصاص بیشتر منابع مالی به آن استراتژیِ شکست خورده، بهره وری عملیاتی بیشتر از قبل افت می کند و باید هرچه سریع تر جلوی ضرر را با جبران اشتباه قبلی گرفت تا منفعت حاصل شود! پس از بحث بسیار آنها دریافتند که هرچه بیشتر بر دانسته ها و تجربه های قبلی شان تاکید کنند، بیشتر گرفتار ناتوانی در حل مشکل و تصمیم گیری می شوند چون آنان فهمیده بودند که به “خطای ادراکی با تجربه ها” مبتلا شده اند، مدیران موفق و با تجربه می پندارند که دلایل موفقیت های قبلی لزوما موجب موفقیت های جدید می شود، این منطق تنها در صورتی صحیح است که همه پیش زمینه های مساله قبلی در مساله جاری نیز تکرار شده باشد اما فرض اول را به یاد بیاوریم، فضای کسب و کار دگرگون شده است و هاله غلیظ و کدر عدم قطعیت، فضا را فرا گرفته است و وضعیت جدید کاملا با قبلی تفاوت دارد، پس اولین تمرین آن است که به جای دویدن در مسیر قبلی، کمی بایستیم و دوباره تند تر حرکت کنیم! اعضای هیات مدیره تصمیم گرفتند دو هفته صبر کرده تا برخلاف ذهنیات قبلی دلایل دیگری را کشف کنند

به استقبال نادانی خود برویم:

در طول این دو هفته، اعضای هیات مدیره به تحقیق درباره دلایل افول بهره وری در اثر این استراتژی مشغول شدند، مدیرعامل در گفت و گو با مدیر منابع انسانی دریافت که از آن زمان تا کنون غیبت کارکنان بیشتر شده و انگیزه آنها کاهش یافته است و مدیر مالی فهمید که در اثر استراتژی جدید بار سنگینی از تغییرات بر دوش یک لایه میانی مدیریتی یعنی سرپرستان قرار گرفته است که انجام آن، آنها را خسته کرده و طبیعتا این فرسودگی به کارگران خطوط نیز انتقال داده شده است و مدیر فروش ادعا کرد که بزرگترین مشتری سازمان نسبت به کیفیت خدمات پس از فروش بسیار ناراضی شده است، با دریافت این اطلاعات جدید، مدیران ارشد سازمان بیش از پیش فهمیدند که پافشاری بر پیش فرض ها راه به جایی نمی برد و احیانا بینش های صحیح در حوزه هایی است که آنها نسبت به آن جهالت دارند! آنها فراتر از مشکل بهره وری به ناسالم بودن فرهنگ سازمان پی برند که بالقوه می تواند منشا شکست هر استراتژی مناسبی باشد. برای ایجاد تفکر استراتژیک انطباق پذیر، باید مهارت شنیدن دقیق و باز را در خود ایجاد کنیم برای این کار همواره از خود بپرسیم که آیا قضاوت ما برمبنای فرضیات قبلی است یا اطلاع جدیدی را نیز به آن اضافه کرده ایم؟ مهارت انطباق پذیری ذهنی مدیران در آن است که همواره بینش های جدیدی را برای رویارویی با مسائل جدیدی که در ظاهر با چالش های قبلی مشابه است، کشف نمایند

در راستای انتطباق پذیری شجاعانه صورت مساله را عوض کنیم:

اعضا هیات مدیره که از نتایج تور پرسش گری به وجود آمده بودند، دانستند که اکنون سازمان با مشکلی فراتر از کاهش چند درصدی بهره وری دست به گریبان است که ضعف فرهنگ سازمانی است! معضلی که بسیار اثرگذار تر از عقب ماندگی تکنولوژیک یا ناکافی بودن سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه است. در مواجهه با مسائل پیچیده مدیریتی معمولا شناخت صورت مساله از یافتن جواب آن اهمیت بیشتری دارد. پیچیدگی نشانه های دگرگونی محیطی و داخلی در آن است که معمولا به شکلی تکراری ظاهر می شوند و بنابر این راه حل های تکراری هم برای آنها اندیشیده می شود، تمرین مناسبی برای آنکه بتوانیم بر عادت مواجهه یکنواخت با دگرگونی های محیطی فایق بیاییم آن است که سعی کنیم صورت مساله پیش رو را به گونه ای تغییر دهیم که معطوف به شناخت دلایل ریشه ای دگرگونی باشد! متاسفانه همه ما در شبکه ای از آشنایانی احاطه شده ایم که بسیار شبیه ما هستند و مانند ما می اندیشند و پس معمولا اطلاعاتی که در اختیار ما می گذارند نه صورت مساله های جدیدی برای ما به ارمغان می آورد و نه حوزه های تاریک ذهن ما را روشن می سازد، پس ضمن گشایش درهای جدید ورود اطلاعات، همیشه باید از خود بپرسیم چه قسمت هایی از فرضیات من می تواند کامل نباشد؟ و آیا من فراتر از مرزهای مساله اولیه نیز اندیشیده ام؟ آیا مشکل جای دیگری نیست؟

به منظور ایجاد انطباق پذیری راه حل ها را آزمایش کنیم:

ایجاد انعطاف پذیری و چابکی ذهنی در مدیران مستلزم خارج شدن از بستر گرم بینش های تجربه شده قبلی است اما طبیعتا به معنی استقبال از پریشانی ذهنی نخواهد بود. اغلب شرکت های موفق در فن آوری های جدید به گونه ای طراحی شده اند که روزانه ایده های زیادی از زوایای مختلف سازمان دریافت می شود اما هرگز در انتخاب میان آنها سردرگم نخواهند بود زیرا روش آزمایش سریع و کوچک و کم هزینه ایده ها در فضاهای آزمایشی را یاد گرفته اند و مزیت شبیه سازی تصمیم گیری را در سازمان خود گسترش داده اند. امروزه همراستا با افزایش دگرگونی های محیطی، سازماندهی بنگاه ها به سمت ایجاد گروه های خودگردان کوچک گرایش پیدا کرده است که آنها با استفاده از این نوع سازماندهی ایده های جدید خود را ابتدا در یک گروه کوچک خودگردان با هزینه کم آزمایش می کنند و سپس درس آموخته های آن را به واحدهای دیگر گسترش می دهند

منبع:
Leading With Inner Agility, Mckinsey Group,2018

این مطلب را هم ملاحظه فرمایید

رهبری سازمانی انطباق گرا

برای دریافت اطلاعات بیشتر یا مشاوره مدیریت استراتژیک با ایمیل h.nourian@irisaco,com تماس حاصل فرمایید.

شما ممکن است این را هم بپسندید